54-2

596 90 233
                                    

لی: بهت نیاز دارم نایل

حین اینکه ناآروم روی راحتی خونه درندشت جیک جابه جا میشه نگاهش و به نایلی که باهاش تماس تصویری گرفته میده و برای بار چندم به به زبون میاره و جواب تکراری چند ثانیه قبلش و دوباره میشنوه

ن: به درک

لی: چرا اینطوری میکنی دارم میگم بهت نیاز دارم

ن: گفتم که به درک!

رفتن جاستین اوضاع رو براش بدتر کرده، انگار تک و تنها مونده و حالا لحظه‌ای برای رفع دلتنگیش به نایل زنگ زده ولی برخلاف تصورش انگار حالا نایل هم از دنده چپ بلند شده

لی: میدونی که اوضاعم خوب نیست همه چیز بهم ریخته و اومدم اینجا.. یکی داره برام دردسر درست میکنه

ن: به درک!

خواست قطع کنه که لیام سریع پیشدستی میکنه

لی: قطع نکن احمق کارت دارم..

نگاهش به چهره بی‌حالت نایل میفته و کلافه‌تر لب میزنه

لی: میخواستم بگم دلم برات تنگ..

قبل از اینکه ادامه بده، لحظه‌ای درست مقابل چشمهای گرد شده لیام از پشت گوشی، دخترک مو بلوندی که صورتش زیاد مشخص نیست خودش و جلو میکشه و بوسه کوتاهی روی گونه و لبهای نایل میذاره و باعث حواس پرتی و لبخند ناخودآگاه نایل میشه چیزی که شاید گذشته‌های دور وقتی باهم تیک و تاک میزدن، همیشه نصیب لیام میشد حالا یکی دیگه جلوی چشماش صاحب شده بود..

لی: نااااایل

تقریبا عصبی و با حرص اسمش و داد میزنه و باعث میشه نایلِ اخمو و بیحوصله با نگاه کردن بهش دوباره جلوش ظاهر بشه

ن: چته تو؟؟

لی: اون دختره کیییی بود؟؟

ن: به تو ربطی نداره

لی: من اینجا تو خطرم تنها گیر افتادم بعد تو بیخیال من شدی رفتی یکی و پیدا کردی داری باهاش لاس میزنی

ن: یبار دیگه تکرار میکنم به تو مربوط نیست.. در ضمن میدونم جاستین از دستت دیوونه شد و برگشته ولی همچین تنها هم نیستی بالاخره رفتی با مارک لاس بزنی

لی: اصلا تو من و ول کن بگو این دختره یبس کیه؟!

ن: گفتم که به تو مربوط نیست

لی: احمق بخاطر خودت میگم..

نفسش و پر حرص بیرون میده و با حسادت محسوسی غر میزنه

لی: خاک تو سرت کنن باز من دو روز نبودم یه نکبتی و پیدا کردی دور خودت؟! فکر کردی اون هرزه به دردت میخوره؟

ن: درست حرف بزن لیام وگرنه قطع میکنم

لی: باورم نمیشه داری بخاطر یه دختر با من اینطوری حرف میزنی؟ من رئیستم!!

unforgettable [Z.M]Where stories live. Discover now