44

859 162 670
                                    

ل: پیاده شو

با عصبانیت محسوسی توی صداش داد میزنه و بدون اینکه فرصتی به اون پسر ترسیده بده، بازوش و میگیره و به‌ طرز بدی از ماشین پیاده اش میکنه

ز: آخ.. ولم کن

زین دستش و میکشه تا لیام بازوی اسیر شده اش و رها کنه اما لیام محکم تر از قبل بازوش و چنگ میزنه و کشون کشون از محوطه عمارت سمت در ورودی میبرتش

ل: یالا برو تو..

به محض رسیدن به در با تحکم میگه و با وجود مقاومت زین برای داخل نرفتن، زورش بهش نمیچربه و با هل نسبتا محکم لیام به داخل عمارت پرت میشه

تلو تلو میخوره و تمام تلاشش و میکنه تا قبل از اینکه روی زمین فرود بیاد، خودش و کنترل کنه و از دست لیام فرار کنه اما درست چند قدم جلوتر نرفته یقه لباسش از پشت به شدت کشیده میشه و دادش به هوا بلند میشه

ز: ولم کن روانی!

ل: فقط یه روز به حال خودت ولت کردم چه غلطا که نکردی

هلش میده سمت پله ها و پشت سرش وایمیسته و راه میبرتش

ز: خوب کردم اصلا به تو چه؟!

ل: نایل و انداختی بازداشت سرش و شکوندی هنوز هم زبونت درازه

ز: خوب کردم نشونش دادم حقش چیه

ل: الان هم من نشون میدم حق تو چیه.. یالا راه برو....

با ضربه ی نسبتا محکمی به پشتش به جلو هلش میده و مجبورش میکنه اولین پله جلو روش و بالا بره اما زین با لجبازی تمام میچرخه تا از رفتن به اتاقای بالا خودداری کنه

ز: نمیام بالا ولم کن نمیخوام بیام

لیام به راحتی راهش و سد میکنه و قبل از اینکه مشت ضعیف زین برای کنار رفتنش رو سینه اش بشینه، دستاش و به پهلوهاش میرسونه و تو یه حرکت بلندش میکنه تا اون گربه زبون دراز ترسو رو روی دوشش بندازه ولی قبل از اینکه بلندش کنه، از پشت به شدت عقب کشیده میشه و بدون اینکه فرصت دیدن شخص پشت سریش و داشته باشه، مشت محکمی روی صورتش فرود میاد تا به دیوار پشت سرش کوبیده بشه

ز: لویییی

اولین کسی که به دیدن شخص سوم واکنش نشون میده زینه که متعجب و با ذوق اسم لویی و به زبون میاره ولی لویی بقدری عصبانیه که قبل از اینکه جواب اون پسر هیجان زده رو بده، دوباره یقه پیرهن لیام و میگیره و از زمین بلندش میکنه

لو: دفعه آخرت باشه اذیتش میکنی عوضی

قبل از اینکه مشت دیگه لویی اینبار تو شکم لیام فرود بیاد، لیام به خودش میاد و سریع لویی و به عقب هول میده

لی: تو خونه من چه غلطی میکنی احمق

به شدت با لویی گلاویز میشن و درست در عرض چند ثانیه مشت محکم لویی برای بار دوم روی صورت لیام میشینه تا نشون بده شدت خشمش بی اندازه زیاده

unforgettable [Z.M]Where stories live. Discover now