ل: میبینی؟ حتی حیوونا هم بچههاشون و دوست دارن
اشاره میکنه به اون خرگوش که تمام تلاشش و میکنه تا کاهو رو از دست لیام بگیره و با اینکار سعی میکنه یه جورایی سر بحث و عوض کنه
ز: تو قول داده بودی!
با پافشاری داد میزنه تا نشون بده حتی با وجود اون خرگوش همیشه گشنه هم حواسش پرت نشده اما لیام تنها کاری که میکنه اینه که باز خودش و بزنه به اون راه و حواسش و پرت اون موجود سفید گرد کنه
ل: راستی اسم این پیری چی بود؟ یادم رفته!
ز: جی.. خودت گفتی میخری من موتور میخوام
ل: هه میبینی؟! داره همه زورش میزنه از من بگیره تا برسونه دست بچهاش!!
وقتی جوابی از اون پسر نمیگیره سرش و با کنجکاوی بالا میاره و با زینی که با حرص بهش خیره شده و داره کاهو میجوه، مواجه میشه و درست به محض چشم تو چشم شدن باهاش دوباره داد میزنه
ز: مییییگم موتور میخواااام
کلافه پوفی میکشه و بدون اینکه از موضع نادیده گرفتن حرفش پایین بیاد، سمتش میره
ل: اونا رو بده به من ببینم.. هر چی این حیوونای زبون بسته میخورن توام باید بخوری؟!
دست پیش میگیره و بهش میپره و ظرف کاهو رو ازش دور میکنه تا زین معترض داد بزنه
ز: من غذای اون و نمیخورم اونه که به هر چی میخورم دهن میزنه من اول داشتم میخوردم نه اون!
جواب میده تا بالاخره همه چیز به نفع لیام تموم شه و اون پسر لحظهای حواسش از دعوایی که برای خریدن موتور راه انداخته بود، پرت شه
ل: این بدبخت داره به این یکیها غذا میرسونه تو چرا غذاش و برمیداری؟!
ز: جی غذاش و به کسی نمیده همه رو میزنه تا فقط خودش بخوره!! ببین..
کاهوی تو دستش و سمت جی میگیره تا اون خرگوش تپل، بچه خرگوش ریزه کنارش و به حالت بدی لگد کنه و به تندی خودش و به زین برسونه تا کاهوی نصف خورده زین و از دستش بگیره
ز: دیدی؟ دیدی خورد؟! این بیشعور شبیه توئه فقط به فکر خودشه!!
لبخندی که از شنیدن قسمت اول حرفش و حرص خوردنش داشت روی صورتش کش میاومد، با شنیدن بقیه جملهاش روی صورتش ماسیده میشه میخواد جوابش و بده اما وقتی متوجه میشه اون پسر قصد داره دقدلیش رو سر خرگوشش خالی کنه، بیخیال حرفش میشه
ل: نباید بزنیش کیتن
قبل از اینکه زین واقعا قصد کنه اون خرگوش بدبخت و بزنه، از پشت بغلش میگیرتش و کمی از اون زبون بستهها فاصله میده
ز: ولم کن تو هیچی نمیفهمی.. اون بابای بدی شده داره به همهشون زور میگه
ل: خب کار همه باباها همینه
YOU ARE READING
unforgettable [Z.M]
Fanfiction- میخوام کاری کنی همه چی و فراموش کنه بشه یه صفحه خالی از اون مرد فقط من و ببینه + این کار ریسکه ممکنه بیدار نشه یکم فک کن مرد تو میتونی همین حالا هم مال خودت کنیش - نه نمیشه هر کاری می کنم ازم می ترسه از وقتی اون آشغال بردش همه چیزش شده اون حتی ا...