____من همسرتم نه اون که فقط بلده به مال و اموالش فخر فروشی کنه
یکدفعه دستمو دور مچش حلقه کردم و ساعت گرون قیمتشو چرخوندم و با تحقیر گفتم : چون این چیزا رو برات خریده باعث شده که طرفداریشو کنی ؟سوکجین اما دستش رو محکم روی فکش فشار داد وبا لرزش صداش گفت :
____لطفا تمومش کن تو داری وقت رو میکشی اصلا نگران جیمین نیستی؟
فکر کردم دندونش درد میکنه دوباره به رفتار تمسخر امیزم ادامه دادم و پرسیدم:
_____کسی که برات ساعت برنده میخره نتونسته یه دندون پزشکی ببرتت؟
از دستم عصبانی شد و زد زیر دستم و داد زد : هی بس کن من خودم تنهایی میرم دنبالش نمیخواد تو بیای.....
منم عصبانی کرد طوری که دستشو کشیدم و فریاد زدم
____من همسرتم اینو تو سرت حک کن خب؟ تو فقط یه مدت پیشش بودی که خرج درمانتو بده همین ......
انگار که واقعا کاسه ی صبرش از رفتارای من لبریز شده باشه
تنها واکنشی که نشون داد یه فریاد بلند بود_____ برو پی کارت دیگه خیلی دیر شده من باید برم دنبالش...
اینو گفت و سریع به سمت در خروجی ویلا دویید منم دنبالش کردم و یقه ی پیراهنشو با حرص از پشت کشیدم و از دیدن خراش قرمزی که روی گلوی سفید رنگش افتاد فوق العاده پشیمون شدم
____آااااییییی ..... چته ؟
_____ منم باهات میام
____بیا بریم سر خیابون یه تاکسی بگیریم عجله کن تهیونگ
کل مسیر رو تا ابتدای خیابون باهم دوییدیم و سوار تاکسی شدیم
____خونه ی کوکی تا اینجا چقدر فاصله داره؟
____ زیاد دور نیست
___دستم رو گذاشتم روی دستش و خیلی اروم گفتم
_____معذرت میخوام عزیزم نمیدونی چقدر خوشحالم که برگشتی
اخم کرد و گفت : میشه دستتو از روی دستم برداری؟
با پوزخند جواب دادم: چون همسر داری عذاب وجدان گرفتی؟
_____ از هر لحاظ این کارت اعصابمو بهم میریزه خواهش میکنم اذیتم نکن
مجبور شدم به خواسته اش احترام بزارم و حداقل برای یکبار هم که شده بهش ثابت کنم که من قصد رنجوندنشو ندارم
____باشه هر چی تو بگی
____ممنون
به خونه ی کوکی رسیدیم قبل از اینکه بخوام زنگ واحدشونو بزنم به طور غافلگیرانه ای نامجون در ورودی رو
باز کرد و باهم روبه رو شدیم صدای بهت زده ی سوکجین رو از پشت سرم شنیدم که گفت____مونی تو اینجا چیکار میکنی؟
YOU ARE READING
وسوسه
Romanceیه قلب که برای دو نفر میتپه ! گیج کننده اس مگه نه؟ اگه مجبور به انتخاب باشه باید یکی از اونها رو نادیده بگیره .....