وقتی نامجون اومد دنبالم که بریم به ویلای جیمین و باهاش صحبت کنیم تا تهیونگ رو فراموش کنه و دوباره رابطه اش رو با مونی از نو بسازه به این فکر میکردم که شاید این خواسته ی حقیقی تهیونگ نباشه و من با اینکارم دارم اونو تحت عمل انجام شده قرار میدم
نامجون بلافاصله کلیدو به در انداخت و ای کاش من اون صحنه رو هرگز با چشمای خودم نمیدیدم ....
تهیونگ روی بدن لخت جیمین افتاده بود و سعی میکرد باهاش رابطه ی جنسی برقرار کنه ...
همونجا جلوی چشمامو گرفتم و روی زمین نشستم و قطرات اشکی که از زیر انگشتام خارج میشد و روی زمین میریخت رو تماشا میکردم ...نامجون با عصبانیت سر تهیونگ داد کشید که تو داری جیمینو ازار جنسی میدی ؟
که تهیونگ با دیدن من ونامجون شوکه شد و به سمت من حرکت کرد تا جلوی گریه های بیصدامو بگیره که دست نامجون دور بازوش قلاب شد و با عصبانیت زیاد داد زد_____هی تو! چطوریه که چشمای هرزت دنبال همس؟
تهیونگ پوزخند زد و بازوشو از دور دستای نامجون با ضرب باز کرد و جمله ی تمسخرامیزی که ناشی از تحقیر کردن مونی بود رو به زبون اورد
___چیه؟ لجت دراومده؟ چون هر کی تو روش کراش میزنی زیر خواب من میشه؟
متوجه شدم که اگه بخام همونجوری به تماشا کردن ادامه بدم باید شاهد یه درگیری فیزیکی شدید بین تهیونگ و نامجون باشم
دقیقا زمانی که خواستم نامجون رو به عقب هل بدم تا مشت پر شده اش به صورت تهیونگ نخوره به خاطر ضعفی که داشتم روی سرامیک ویلا سر خوردم و جای کبودی که از قبل داشتم روی دستم ترکید و زمین پراز خون شدتهیونگ وحشت زده به سمتم دویید و از روی زمین بلندم کرد
_____سوکجینی حالت خوبه؟
نامجون همون موقع از پشت بغلم کرد منو به سمت خودش کشید که امواج صدای اعتراض تهیونگ باعث شد از درون به خودم بلرزم
_____گمشوووووو دست به سوکجین نزن عوضی
لقدشو روی سینه ی تهیونگ محکم کوبید و داد زد
_____ توی اشغال همین چند دقیقه پیش داشتی جیمینو وادار به سکس میکردی اونوقت از اینکه یکی دست به سوکجین میزنه ناراحت میشی تو دیگه خیلی پررویی!
تهیونگ دندوناشو روی هم سابید و صداشو بالا برد
_____اون همسرمه بیشرف!
نامجون چشماشو محکم بست و با حرص نفسشو بیرون داد
____جیمینم نامزد من بود که توی هوس باز منحرفش کردی!
تهیونگ از عصبانیت زیاد قهقهه زد جوری که صدای عصبی خنده هاش تا مغز استخوانمو به رعشه انداخت
_____ جیمین عشق اولمه قبل از اینکه سر و کله ی تو پیدا شه اون با من عشق بازی میکرد اصن میدونی چند بار با من خوابیده ؟
دیگه طاقت نیاورد و یقه تهیونگ رو گرفت و با حالت جنون امیزی از جتش بلندش کرد با سرعت به طرف ستون ویلا به عقب کشوند و کمرشو محکم به د دیوار کوبید
_____ چه ربطی داره؟ سوکجینم اتفاقا عشق اول من بود که
معلوم نیست چه جوری خامش کردی که ازم برید و توی کله خراب حشری رو به من ترجیح داد!لبخند کج تهیونگ باعث شد فکر کنم که هر لحظه بحث اونا داره به جای وحشتناک تری کشیده میشه و من با اون شدت خونریزی هیچ کاری از دستم بر نمیاد جز جیغ کشیدن !
______بسسسسس کنید دیگه ادامه ندین من خونریزی دارم مگه نمیبینین؟
جیمین به طرف اونا دویید و سعی کرد از هم جداشون کنه که نامجون فریاد زد
_____هی اینجوری لخت جلوی ما نیا برو لباستو بپوش زود باااااش.......
چند قطره اشک از چشمای جیمین روی صورتش سر خوردن و درست عین مجرمی که میخواست اعتراف کنه مظلومانه به نامجون خیره شد ....
____چرا گریه میکنی ؟ میگم برو لباستو بپوش دیوونه !
_____دستتو از روی یقه تهیونگ بردار مونی !
____چی؟ اومدی از این حیوون کثیف دفاع کنی؟ نکنه میخوای معشوقه اش باشی اره؟
اره ؟
جواب منو بده جیمییییین .......
گفتم بگوووووووو..............^^
برای قسمت طوفانی بعد اماده باشین (:____
YOU ARE READING
وسوسه
Romanceیه قلب که برای دو نفر میتپه ! گیج کننده اس مگه نه؟ اگه مجبور به انتخاب باشه باید یکی از اونها رو نادیده بگیره .....