یونگی با دیدن اینکه پسرشون با لپ های قرمز شده وارد اتاق شد و محکم در و بست رو به جیمین کرد و گفت: باورم نمیشه این پسر بچه من و تو باشه
جیمین خندید و گفت:نگران نباش شبیه خودمون میشه
یونگی با شیطنت دستش و به باسن جیمین رسوند و دو تا لپش و چنگ زد
جیمین ناله آرومی کرد و گفت:پیرمرد هنوز برای سکس انرژی داری؟
یونگی لیسی به لبش زد و گفت:بحث انرژی نیست عروسک بحث شهوته که من همیشه برای چشیدن طعم تنت تشنم
سریع باهاشون و با هم عوض کرد و جیمین و به دیوار چسبوند
جیمین به چشمای تشنه همسرش نگاه کرد و گفت:هنوز هم نگاهت مثل روز اوله همون قدر مسحور شده و تشنهیونگی رون جیمین و که کنار بدنش بود نوازش کرد و گفت:تو که گفتی چیزی از اون شب یادت نمیاد
جیمین لبش و گاز گرفت و گفت:یادمه ...... داغی و مستی خودم و یادمه
با یه انگشت رو گلوی یونگی کشید و گفت:حرارت تنت داغی نفس هات وقتی رو بدنم خالی میشد ..... فشار قدرتمند دستات رو بدن ظریفم ....... درد لذت بخشی که بهم دادی ....... بهشتی که جلوی چشمام خودنمایی میکرد.......جیمین نگاهی به همسرش کرد که نفس هاش سنگین شده بود و با چشمای حریصش داشت لبای سرخش و میدرید با پوزخند به تاثیری که هنوز روی شوهرش داشت گفت: آقای کیم؟ به چی نگاه میکنید؟
یونگی تک خنده ای به حرفش زد و نگاهش و از روی لبش برداشت و با صدای آرومی گفت:میدونی دلم چی میخواد؟
جیمین خودش و به دیوار چسبوند و گفت:نه آقای کیم
یونگی خودشو به بدن همسرش چسبوند و نزدیک گوشش گفت: برای کل امشب میخوامتون وقت دارید؟؟؟؟
جیمین نگاه شیطونی بهش کرد و گفت:برای شما همیشه وقت دارم💦💦💦💦
جیمین با تیشرتی که تا روی شکمش بالا اومده بود روی تخت پرت شد با لبخند شیطونش به همسر بی تابش نگاه کرد یه پاش و تو شکمش جمع کرد تا به بدنش حالت بیشتری بده
یونگی نیشخندی به کارش زد و کتش و سریع در آورد و روی زمین انداخت پاهای جیمین و با تحکم باز کرد و بینشون قرار گرفت
بوسه سختی و شروع کرد دستای شیطون جیمین زیر پیراهن یونگی میرقصید و تن داغش و لمس میکرد
یونگی همون طوریکه لبای حجیم همسرش و
می مکید به قوس زیبای کمرش چنگ میزد و ناله های آرومی و می شنید
نشست و جیمین رو هم با خودش بالا کشید
بدون اینکه لباشون از هم جدا بشه لباس های همدیگر رو در آوردن
یونگی دوباره همسرش و روی تخت انداخت و مشغول بوسیدن تنش شد بوسه هاش مثل همیشه سخت و مالکانه بود حتی یه ذره هم تغییر نکرده بود
جیمین خودش و به دست همسرش سپرده بود موهای رنگیش و آروم میکشید و از حس لبای داغش که هیچوقت تکراری نمیشد لذت میبرد
یونگی نتونست اون بوسه های داغ و جذاب و آدمه بده
پس رو زانو هاش نشست و پاهای جیمین و باز کرد دیکش بین پاهاش و خیس کرده بود و حفرش انتظار ورود میکشید
YOU ARE READING
Kookv Mr And Mr Jeon [ Complete ]
Fanfictionآقا و آقای جئون🍸 دو تا دشمن دو تا پسر یه کراش بچگونه یه سو تفاهم و یه ازدواج اجباری چجوری قراره با هم کنار بیان؟؟؟؟ زوج ها: کوکوی ویکوک سوییچ ( هر دو میتونن تاپ باشن ) نامجین یونمین ژانر: روزمره مدرسه ای طنز اسمات🔞🔞🔞🔞 امپرگ ته