ته با دوست دخترش تو کلاس کنار هم نشسته بودن جونگ کوک پشت سرش بود و نمی دونست به چه دلیل کوفتی مجبور شده بود تو یه کلاس با ته درس بخونه پدرش مجبورش کرده بود همه درستاش و مثل ته برداره تا بیشتر بهش نزدیک باشه
ولی این نزدیک بودن فقط آتیش دعواشون و تند تر میکرد و هیچ سودی نداشتجونگ کوک هنوز اون روز خیلی خوب یادش بود
روزی که آقای کیم به خونشون اومد
همه چی از اون روز شروع شد🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈
بازگشت به گذشته
شیش ماه قبلجونگ کوک تو خونه روی مبل لم داده بود
نزدیک غروب بود و یه ساعتی میشد که نامجون برای یه کاری رفته بود بیرون جین هم داشت کتابی رو می خوند هر دو ساکت بودن تا اینکه صدای زنگ اومدجونگ کوک از تو آیفون چهره پدرش و به همراه یه مرد دیگه دید که تا به حال ندیده بودش اون مرد اصلا شبیه دوستای باباش نبود چون گردن و دستاش خالکوبی داشت و خیلی خفن به نظر میومد
اما هم سن پدرش بوددر و براشون باز کرد
صدای خنده و حرفای اون دو تا رو از پشت در هم می شنید
جین سرش و از تو کتاب بیرون آورد و گفت: کیه جونگ کوکاجونگ کوک دوباره روی مبل لم داد و گفت: نامجونه با یه مرد دیگه که فکر نکنم همکارش باشه
جین با عصبانیت گفت:چیزی ازت کم میشه بهش بگی بابا ؟؟
در باز شد و نامجون و دوستش وارد خونه شدن
جونگ کوک برای اینکه بحث جمع بشه گفت:چشم چشم مامان جونجین قرمز قرمز شده بود
نامجون با دیدن قیافه همسرش گفت:جینا عزیزم چیزی شده؟
جین دست از تیکه کردن جونگ کوک با نگاهش برداشت و گفت: نه عزیزم همه چی خوبهبلند شد و به سمت مرد اومد و گفت:سلام من جینم از دیدنتون خوشحالم
مرد با لبخند کوچیکی به حین دست داد و گفت:خوشبختم من کیم یونگیم دوست نامجوننامجون با لبخند دست رو شونه یونگی گذاشت و گفت:ایشون همون کسی ان که بهت گفت خونه رو نجات دادن
جین تازه یادش اومد که نامجون داره درباره کی حرف میزنه
جونگ کوک مرتب تر نشست و گفت:اوووووم به منم بگید جریان چیه
نامجون به جونگ کوک اشاره کرد و گفت:اینم پسر شیطون منه اسمش جونگ کوکه
جونگ کوک با اعتراض گفت:مگه من بچم که اینجوری من و معرفی میکنی؟
بلند شد و به یونگی دست داد و گفت:سلام آقای کیم من جئون جونگ کوکمیونگی لبخندی به پسر زد و گفت:خوشبختم پسر جون
جونگ کوک بدون توجه به جین و نامجون که داشتن مدام بهش چشم غره می دادن دوباره روی مبل نشست یونگی نگاهی به جونگ کوک کرد و رو به نامجون گفت:جونگ کوک من و یاد خودم میندازه شیطون و گستاخه ازش خوشم میاد
YOU ARE READING
Kookv Mr And Mr Jeon [ Complete ]
Fanfictionآقا و آقای جئون🍸 دو تا دشمن دو تا پسر یه کراش بچگونه یه سو تفاهم و یه ازدواج اجباری چجوری قراره با هم کنار بیان؟؟؟؟ زوج ها: کوکوی ویکوک سوییچ ( هر دو میتونن تاپ باشن ) نامجین یونمین ژانر: روزمره مدرسه ای طنز اسمات🔞🔞🔞🔞 امپرگ ته