قسمت دوم

13.4K 1.9K 679
                                    



جونگ‌‌ کوک به آرومی رو تخت، تو خونه ای که پدر هاشون برای این دو تا گرفتن بودن تا با تنهایی زندگی کردن بیشتر بهم نزدیک شن خوابیده بود

چند ثانیه بعد آروم چشماش و باز کرد امروز خیلی دلش میخواست بره مدرسه ببینه تهیونگ با اون موهایی که توش آدامس چسبیده چیکار کرده حتما موهای عزیزش و کوتاه کرده با عجله بلند شد تا آماده بشه
یه دوش سریع گرفت و لباس پوشید سوار موتورسیکلتش شد و به سمت مدرسه رفت تو حیاط مدرسه یه ترمز کلیشه‌ای کشید و توجه همه رو جلب کرد
پوزخندی به لبخند های خجالت زده دخترا و پسرا زد و از موتور پیاده شد
کت مشکی رنگش و روی دوشش انداخت با قدم های بلندش از بین نگاه های مجذوب شده دانش آموزا رد میشد

وقتی وارد سالن شد دید تعداد زیادی از دخترا و پسرا کنار هم جمع شدن و با صدای بلند جیغ و داد می‌کنن انگار چیز جالبی پیدا کرده باشن جونگ کوک با شک نزدیک شد و پسری و وسط جمعیت دید


وقتی وارد سالن شد دید تعداد زیادی از دخترا و پسرا کنار هم جمع شدن و با صدای بلند جیغ و داد می‌کنن انگار چیز جالبی پیدا کرده باشن جونگ کوک با شک نزدیک شد و پسری و وسط جمعیت دید

Oops! Bu görüntü içerik kurallarımıza uymuyor. Yayımlamaya devam etmek için görüntüyü kaldırmayı ya da başka bir görüntü yüklemeyi deneyin.

_ اووووو خدا چقدر جذابه
+ حتی از قبل هم بهتر شده

جونگ کوک دندون هاش و بهم سابوند چرا اون لعنتی باید حتی جذاب تر از قبل میشد؟
ایشششششش
ولی نباید خودش و میباخت پس چهرش و حفظ کرد و با صدای بلندی گفت:البته این مدل مو رو مدیون منه

همه طرفدارای تهیونگ به سمتش چرخیدن و با تعجب نگاهش کردن
تهیونگ دستش و تو موهای نرمش کشید و گفت: پس دفعه بعد باید برات جبران کنم تو هم مثل من خوشتیپ میشی

جونگ کوک از گستاخی دشمنش خندید و گفت: من همین الان هم خوش تیپم نیازی به تغییر ندارم

تهیونگ جلو تر اومد و با دقت به صورت عصبانی جونگ کوک نگاه کرد و گفت:نه‌..... هر چی فکر میکنم صورت قشنگی نداری لبات عین یه دختر کوچولو و خوردنیه دماغت گندس دندونات هم که انگار مال خرگوشه

جونگ کوک که عصبانی شده بود محکم دماغ ته رو گرفت و گفت: جرأت داری دوباره بگو چی گفتی

ته که داشت برای نفس کشیدن تلاش میکرد دست جونگ کوک و چنگ میگرفت ولی فایده نداشت به موهای براقش نگاه کرد و بهش چنگ انداخت یه دسته بزرگش و تو دست گرفت و کشید جونگ کوک با دست آزادش سعی کرد موهاش و آزاد کنه اما ناخن های ته تو پوستش می‌نشست
با فریاد گفت:عوضیییییی ولم کنننننننن

Kookv Mr And Mr Jeon [ Complete ]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin