چهار ماه بعد
_ نامجونااااا آماده ای؟
نامجون کتش و پوشید و زیر لب گفت: واقعا من کم شنوا نیستم نیاز نیست اینجوری داد بزنی
از اتاق خواب بزرگ و خلوتشون خارج شد و از پله های بلند و سنگی پایین رفت و دید جین داره تو هال بزرگ خونه قدم میزنه
نامجون با تعجب و خشمی که از تو چشمای تیرش معلوم بود گفت: موهات و رنگ کردی؟
جین شونه بالا انداخت و گفت: آره
نامجون با فریاد گفت: من اینجا هویجم؟ چرا از من درباره هیچ فلکی سوال نمی پرسی هان؟ من همسرتم کیم سوکجینسوکجین دستش و از رو گوشش برداشت و گفت: ایشششششش چرا اینقدر داد میزنی فکر میکنی صدات خیلی قشنگه؟
نامجون موهاش و بهم ریخت و گفت: محض رضای مسیح یکم جدی باش جین
سوکجین با ناراحتی گفت: من که کاری نکردی تو همش سرم داد میزنی
نامجون ابرو بالا انداخت و گفت: تو به این میگی هیچی؟ آره
جین با دیدن نزدیک شدن جون عقب رفت و گفت: یااااا چته چرا اینجوری میای جلونامجون پوزخندی زد و گفت: نکنه ترسیدی؟
جین طرف دیگه ای و نگاه کرد و گفت: نه کی گفتهنامجون بدون توجه به چیزی جین و به دیوار کوبید و گفت: دفعه آخرت باشه بدون اجازه من خودت و خوشگل میکنی
جین که تو دستای جون اسیر شده بود با بهت گفت: ب... بخاطر این ناراحتی؟؟؟
نامجون تو چشمای جین نگاه کرد و گفت: وای به حال خودت و اون بوت خوشگلت کیم سوکجین اگه اونجا با کسی گرم بگیری .... پیش خودم میمونی فهمیدی
YOU ARE READING
Kookv Mr And Mr Jeon [ Complete ]
Fanfictionآقا و آقای جئون🍸 دو تا دشمن دو تا پسر یه کراش بچگونه یه سو تفاهم و یه ازدواج اجباری چجوری قراره با هم کنار بیان؟؟؟؟ زوج ها: کوکوی ویکوک سوییچ ( هر دو میتونن تاپ باشن ) نامجین یونمین ژانر: روزمره مدرسه ای طنز اسمات🔞🔞🔞🔞 امپرگ ته