زنگ آخر بود و تهیونگ هنوز ذهنش مشغول بود که جونگ کوک میخواد چیکار کنه
این تنها کلاسی بود که با هم نداشتن و ته نمیتونست ببینه جونگ کوک چه نقشه ای براش داره میکشه
صدای زنگ و شنید خواست بلند شه که دید جی هوپ و آیرین جلوش وایسادن
نمیدونست چجوری باید باهاشون برخورد کنه قبلا ازشون دلخور بود اما الان همه چی فرق کرده بود و ته کم و بیش فراموش کرده بود اما نمیفهمید که این دو تا باهاش چیکار دارنآیرین دستش و جلو آورد تا با ته دست بده با صدای مهربون و لبخندی که هیچ دشمنی توش نبود گفت: سلام تهیونگا
تهیونگ لبخند کوچیکی زد و با آیرین دست داد قبل از اینکه بتونه چیزی بگه جی هوپ گفت: راستش ما اومدیم که دوباره مثل قبل با هم دوست شیم یه بحث و سوتفاهم الکی ارزش نداره که چند تا دوست خوب از هم جدا شنتهیونگ یکم جا خورده بود چون هیچوقت فکر نمیکرد که جی هوپ خودش بیاد این حرف و به کسی بزنه که قبلاً دوست دخترش و دوست داشته
اما یاد جونگ کوک افتاد رو به جی هوپ گفت: با جونگ کوک حرف زدی ؟؟؟؟
آیرین سرش و تکون داد و گفت: آره خیالت راحت اونم خیلی استقبال کرد فقط یه چیزی تهیونگا
آیرین نگاهی به دور و برش کرد تا مطمئن شه کسی تو کلاس نیست بعد با صدای آرومی گفت: چرا به ما نگفتی که با جونگ کوک تو رابطه ای؟؟؟؟
چشمای ته اندازه یه گردو شده بود آب دهنش و به سختی قورت داد و سعی کرد با لکنت حرف بزنه اما موفق نشد
جی هوپ دستش و رو شونه ته گذاشت و گفت: میدونی جونگ کوک گفت تو از اینکه بخوای فاش کنی که با هم قرار میذارید خجالت می کشی اما باور کن هیچ خجالتی نداره که یه زمانی دشمن هم بودید و الان عاشق همید
تهیونگ نمیتونست از این قرمز تر بشه
اون هیچوقت فکر عاشق اون فاکر بودن رو هم نکرده بودسریع وسایلش و جمع کرد و با یه خداحافظی سریع اونجا رو ترک کرد هر قدمی که بر می داشت بیشتر عصبانی میشد دلش میخواست کله جونگ کوک و بکنه که اینجوری از رابطشون تعریف کرده
تو حیاط مدرسه دنبال موتور جونگ کوک گشت
وقتی گوشه حیاط جونگ کوک دید که داشت سوار موتورش میشد با خشم و قدم های سریع و محکم به همون سمت رفت چند قدم مونده بود که به جونگ کوک برسه کیفش و در آورد و به سمت جونگ کوک پرت کرد
جونگ کوک سریع به سمتش برگشتم و با فریاد گفت: چه مرگته دوباره روانیتهیونگ یقه جونگ کوک و گرفت و رو زمین پرتش کرد: کثافتتتتتتتتتتت کی بهت گفت بری اون مزخرفات و به آیرین و جی هوپ بگی هان؟؟؟
جونگ کوک با نیشخندی از روی زمین بلند شد و گفت: اوه بیبی بوی من از اینکه رابطمون فاش شده ناراحته!؟؟ من که بهت گفتم .....
YOU ARE READING
Kookv Mr And Mr Jeon [ Complete ]
Fanfictionآقا و آقای جئون🍸 دو تا دشمن دو تا پسر یه کراش بچگونه یه سو تفاهم و یه ازدواج اجباری چجوری قراره با هم کنار بیان؟؟؟؟ زوج ها: کوکوی ویکوک سوییچ ( هر دو میتونن تاپ باشن ) نامجین یونمین ژانر: روزمره مدرسه ای طنز اسمات🔞🔞🔞🔞 امپرگ ته