قسمت چهاردهم

13K 1.6K 312
                                    

جونگ‌‌کوک تو حیاط مدرسه به موتورش تکیه داده بود و بچه هایی که از سالن بیرون میومد و نگاه میکرد
دخترا و پسرا از نگاه جونگ‌‌‌ کوک لبخند کوچیکی میزدن و جونگ کوک از تاثیری که داشت نیشخند میزد
البته که منظوری نداشت فقط از روی عادت این کار و میکرد و بیشتر براش جنبه تفریحی داشت

« اگه ته من و تو این شرایط ببینه حسادت میکنه؟»

تو فکر سوالش بود که کسی محکم پاش و لگد کرد
جونگ کوک آخ بلندی کرد و گفت: کوری مگه؟

سرش و بالا آورد و قیافه عصبانی ته رو دید خواست چیزی بگه که ته دستش و رو لبش گذاشت و گفت: خفه شو جونگ کوک نمی‌خوام هیچی بشنوم راه بیوفت تو خونه نشونت میدم

جونگ کوک از دیدن خشم همسرش غرق لذت شده بود سوار موتور شد و ته هم پشتش نشست موتور روشن کرد و سمت خونه رفتن

چند دقیقه بعد

ته وارد خونه شد و در و محکم بست وسایلش و پرت کرد و با فریاد گفت: جونگ کوک تو به چه حقی به اون آشغال ها نگاه میکردی هان؟

جونگ کوک چیزی نگفت و با بی خیالی بهش نگاه کرد
ته عصبانی تر شد پشتش و به جونگ کوک کرد و گفت: این کارات یعنی چی جونگ کوک تو من و داری تو همسر داری لعنتیییییی

جونگ کوک خنده آرومی کرد و از پشت بهش نزدیک شد
اما قبل از اینکه بتونه ته رو بغل کنه ته گفت: جرات نکن با یه بغل خرم کنی جونگ کوک

جونگ کوک آروم دستش و دور کمر ته حلقه کرد و گفت: تو همسر منی من باید بغلت کنم

ته با دلخوری گفت: نه وقتی هنوز به بقیه نگاه میکنی

جونگ کوک حلقه دستش و دور بدن ته محکم کرد و لبخند زد لبش و به گوش ته چسبوند و گفت: بیب من فقط داشتم اذیتت میکردم
ته با بد اخلاقی سرش و چرخوند
جونگ کوک گوشش و آروم بوسید و گفت: بیب ....

ته ازش جدا شد و گفت: مگه من چی از اونا کمتر دارم هان؟
جونگ کوک با عصبانیت گفت: کی گفته تو چیزی کم داری تو از همه آدما بهتری
ته ابرو بالا انداخت و با حرص گفت: پس بهم نشون بده جونگ کوک بهم نشون بده چقدر من و میخوای

جونگ کوک پوزخندی زد و گفت: خیلی خوب بیب آماده باش که هیچ رحمی بهت نمیکنم

ته بالا تنش و لخت کرد و گفت: من که فقط یه خرگوش کوچولو میبینم

جونگ کوک زبونش و تو دهنش چرخوند و گفت: من و سگ نکن جئون فاکینگ تهیونگ

تهیونگ که خیلی دلش میخواست عصبانیت جونگ کوک و ببینه گفت: دوست دارم سگ شدنت و ببینمت دوست دارم من و از نفس بندازی جوری به فاکم بدی که زیر بدنت از حال برم

جونگ کوک نفس محکمی کشید و به چشمای وحشی ته نگاه کرد و گفت : پشیمون میشی

خودش و به ته رسوند و لباش و محکم بوسید
ته یه قدم عقب رفت ولی جونگ کوک و کمرش و گرفت و ثابت نگهش داشت
ته دستش و نوازش گرانه رو دوش های کوک می کشید و اجازه میداد جونگ کوک هر کاری میخواد باهاش بکنه
جونگ کوک سرش و خم کرد تا بتونه دو تا تیکه گوشت لذیذ لبای ته رو راحت تر بمکه
مک های عمیق جونگ کوک رو لبای درشت پسر صدای قشنگی تولید می‌کرد
اما این لب گرفتن کافی نبود جونگ کوک چنگ آرومی به کمر ته زد و لبای ته رو اسیر دندون هاش کرد
ته محو سلطه گری کوک شده بود جوری که جونگ کوک بدنش و کنترل میکرد باعث میشد تمام تنش داغ شه
جونگ کوک از بوسه جدا شد
نفس هاش داغ و محکم بود و پوست حساس لبای ته رو می سوزوند
جونگ کوک سرش و بالا آورد و در حالی که لب پف کردش و لیس میزد به ته که داشت ریتم نفس هاش و تنظیم میکرد نگاه میکرد

Kookv Mr And Mr Jeon [ Complete ]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora