قسمت چهارم

12K 1.7K 285
                                    

ساعت شیش عصر
خونه کوکوی

جونگ کوک از موتورش پیاده‌ شد جلوی آپارتمانی که خونه خودش و همسرش بود وایساد همیشه کلمه همسر و با لحن تمسخر آمیزی می‌گفت چون اون و کیم تهیونگ هر چیزی بودن به جز زوج یا دو تا همسر

خسته از تکرار این روند خسته کننده وارد خونه شد
به محض اینکه در و باز کرد صدای ناله های توجهش و جلب کرد

_ اههههه تهههه اااااااه خدای من محکم تررر
_ ااااااااه ددیییییی

جونگ کوک سرش و به نشونه تأسف تکون داد
دوباره ته یه هرزه جدید پیدا کرده بود
جونگ کوک فقط میخواست این یه دونه مثل قبلی دیوونه نباشه که بخواد کتش و آتیش بزنه
از جلوی اتاق ته رد شد تا وارد اتاق خودش بشه
از این متنفر بود که تا رفتن هرزه تهیونگ باید صبر میکرد تا بتونه راحت بخوابه یه وقتایی هندزفری هم جواب نمی داد
موقع رد شدن از جلوی اتاق تهیونگ متوجه شد در بازه
از روی کنجکاوی بچه گانه ای نگاهش و داخل اتاق چرخوند
تهیونگ رو تخت دراز کشیده بود کمر ظریف دختر و گرفته بود و رو دیکش تکون میداد
جونگ کوک نمیتونست چشم از بدن ته برداره اون بدن برنزش که عضلات ظریف و تمیزی ( منظور از تمیز اینجا اینه که عضلاتش خالص و بدون چربی بودن )
داشت از خیسی عرق برق میزد و گاهی از بین لبایی که به دندون گرفته بود آروم ناله میکرد
جونگ کوک لبش و گزید و فاک آرومی زیر لب گفت

وقتی حس کرد دیکش داره به تماشای ته در حال سکس واکنش نشون میده به خودش اومد
سریع تر اون جا دور شد و خودش و به دستشویی رسوند در و محکم پشت سرش بست و به دیوار سرد تکیه داد
سعی کرد نفس هاش و منظم کنه
ولی فکر اون بدن براق و برنزه از سرش بیرون نمی‌رفت
اون سینه سفت وقتی که برای نفس کشیدن بیشتر بالا و پایین میشد
موهای بهم ریختش
ناله های عمیقش برای جونگ کوکی که از پسر ها خوشش میومد قطعا یه زنگ خطر بود
اون نباید جذب همچین پسری میشد
اونم پسری که دشمنش محسوب میشد
اگه تهیونگ بویی می برد که جونگ کوک همچین حسی پیدا کرده تا آخر عمرش بدبختش میکرد صورتش و با آب سرد شست و رفت تا بخوابه

🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈

ساعت تقریبا هشت شده بود و دوست دخترش تازه رفته بود از روی تخت بلند شد تا به حموم بره
جلوی آینه به خودش نگاه کرد رو گردنش کبود شده بود اون دختره وحشی کبودش کرده بود
چشمش به حلقش که جلوی آینه بود افتاد
اون یه مرد متاهل بود
ولی همین چند دقیقه پیش با یه زن خوابیده بود
خیانت کار بود

سریع افکارش و جمع کرد و به خودش گفت
نه تقصیر من نیست
من و جونگ کوک اصلا همسر هم محسوب نمیشیم
بعدش هم مگه خود اون جونگ کوک عوضی هم با همه نمی‌خوابه الان پنج ماهه ازدواج کردیم به ذره هم از سکس هاش کم نشده

با عصبانیت به سمت حموم رفت که متاسفانه تو اتاق جونگ کوک بود
با قدم های آروم به سمت اتاق رفت
میدونست جونگ کوک زود می‌خوابه و صبح خیلی زود تر بیدار میشه تا به کاراش برسه پس الان به راحتی بیدار نمیشد اما باز نمیشد بی احتیاطی کرد

Kookv Mr And Mr Jeon [ Complete ]Where stories live. Discover now