جیمین در اتاق خواب کوبید و با فریاد خطاب به یونگی که داشت پست سرش وارد اتاق میشد گفت: باید میداشتی دهنش و سرویس میکردم ولی فقط من و کشیدی کنار و گفتی آروم باش مگه دستم به اون عفریته نرسه جرش میدم
یونگی از پشت بغلش کرد و گفت: بیب
جیمین چشماش و با حرص چشماش و بست و گفت: هرزه اشغال بهش گفتم تو همسر داری یه پسر بزرگ داری .... اهههیونگی حصار دستاش و محکم تر کرد و بوسه عمیقی رو گردن جیمین گذاشت و گفت: من مال توام
جیمین چشماش و آروم باز کرد و گفت: این و به اون هرزه ها بفهمون
یونگی جیمین و رو تخت انداخت و گفت: فکر می کنی برام مهمه؟
جیمین خودش و رو تخت بالا کشید و به یونگی که داشت با خشم نگاهش میکرد خیره شدیونگی کراواتش و شل کرد و گفت: اونجوری نگام نکن جیمین
جیمین خنده آرومی کرد و گفت: مگه چشه
یونگی رو بدن جیمین خیمه زد و گفت: برای کون سفیدت خطرناکه
جیمین لبش و گاز گرفت تا جلوی لبخندش و بگیره
یونگی بلند شد و گفت: پاشو بریم یه چیزی پیدا کنیم بخوریم گشنمهجیمین خندید و گفت: دقت کردی همش فکر غذایی؟
یونگی پوزخندی زد و گفت: باید برای به فاک دادنت انرژی داشته باشم یا نهجیمین دوباره از حرف همسرش خندید و گفت: پس بهت غذا نمیدم تا تو دردسر نیوفتم
یونگی ابرو بالا انداخت و گفت: دردسر؟
به سمت جیمین اومد پهلو ها و شکم حساسش و قلقلک داد
جیمین با دستایی که از خنده شل شده بود سعی میکرد یونگی و کنار بزنه اما نتونست❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
تهیونگ تازه از تو حموم در اومده بود و داشت موهاش و خشک میکرد از تو آینه نگاهی به چهره انداخت هر وقت از حموم نیومد قیافش جذاب تر میشد
به خودش تو آینه لایکی داد و با لباس خوابی که تنش بود ژست جذابی گرفت
همون طور که داشت تو آینه ژست می گرفت
جونگ کوک وارد اتاق شد
ولی نه متوجهش نشده جونگ کوک نیشخندی زد و به سر تا پای ته که بیشتر شبیه یه پسر بچه شده بود نگاه کرد
لباش و لیس زد
تیشرتش و در آورد و رو زمین انداخت
ته به سمتش چرخید و با لبخند خواست چیزی بگه که حرفش و خورد سرشو آروم پایین انداخت
میتونست جو سلطه گری که جونگ کوک با اون نگاه و پوزخندش درست کرده بود و حس کنه
جونگ کوک دست تو جیب شلوارش کرد و گفت: خوشگل شدی
ته با صدای آرومی جواب داد : مرسیجونگ کوک بهش نزدیک تر شد و گفت: امشب دلم میخواد حاملت کنم تهیونگ
ته لبش و گاز گرفت و به چشمای جونگ کوک نگاه کرد
جونگ کوک دیک ته رو از روی لباس مالید و به چهره درهمش نگاه کرد دستش و وارد شلوار ته کرد و دیک تحریک نشدش و تو دست گرفت و آروم مالید
YOU ARE READING
Kookv Mr And Mr Jeon [ Complete ]
Fanfictionآقا و آقای جئون🍸 دو تا دشمن دو تا پسر یه کراش بچگونه یه سو تفاهم و یه ازدواج اجباری چجوری قراره با هم کنار بیان؟؟؟؟ زوج ها: کوکوی ویکوک سوییچ ( هر دو میتونن تاپ باشن ) نامجین یونمین ژانر: روزمره مدرسه ای طنز اسمات🔞🔞🔞🔞 امپرگ ته