جونگ کوک از خواب بیدار شد با سختی رو تخت نشست هنوز لخت بود و همسر عزیزش هیچ لباسی تنش نکرده بود
پایین تنش یکم درد میکرد ولی قابل تحمل بود
ته کنارش نبود حتما زودتر رفته بود
ساعت هشت بود و جونگ کوک باید به مدرسه می رفت چون اصلا حاضر نبود برای پدر هاش توضیح بده که چه اتفاقی افتاده
یه کاغذ رو تخت دید
برش داشت و خوندش
مراقب خودت باش بیبی بویجونگ کوک کاغذ و مچاله کرد و با حرص گفت: نشونت میدم تهیونگ عوضی
🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈
تهیونگ سر کلاس نشسته بود ولی اصلا حواسش به درس نبود وقتی به دیشب فکر میکرد لبخند قشنگی رو لبش می نشست
استرسی نداشت پشیمون نبود بر عکس خیلی حالش خوب بود
حس عشق و زندگی داشت
چقدر این حس قشنگ بودکسی محکم به بازوش زد کنارش و نگاه کرد و دید آیرینه
بازوش و مالید و گفت: چرا میزنی؟
آیرین زمزمه وار گفت: چرا امروز همش الکی لبخند میزنی؟
ته خنده کوچیکی کرد و گفت: هیچی فقط....آیرین با شیطنت گفت: نکنه با عشقت آشتی کردی شیطون هان؟؟
ته خندید و گفت: نه اینج....
آیرین دستش و کشید و گفت: زود باش دیگه بگو آشتی کردیدصدای خندشون معلم و عصبانی کرد ماژیکش و رو میز کوبید و گفت: دوباره چه خبرتونه از کلاس من برید بیرون سریع
ته و آیرین نگاهی بهم کردن و خندیدن
کیفشون و برداشتن از کلاس خارج شدن وقتی در و پشت سرشون بستن آیرین گفت: خیلی خوب از کلاس راحت شدیم حالا کجا بریمته یکم فکر کرد
روبروی هم وایساده بودن و آیرین میتونست پشت سر ته رو ببینه
جونگکوک که داشت از پشت سر ته میومد انگشتش و رو لبش گذاشت تا آیرین لوش نده آیرین آروم سرش و تکون داد و رو به ته گفت: تهیونگا من باید برم زود میام
قبل از اینکه بتونه باهاش خداحافظی کنه رفته بود
جونگ کوک از پشت به بوت ته که تو اون شلوار جذب لی خیلی به چشم میومد نگاه کرد و دندون هاش و بهم سابوند پشت ته وایساد و اسپنک محکمی به بوتش زدته آخ بلندی گفت و خواست برگرده اما جونگ کوک بازو هاش و گرفت و گفت: کی بهت اجازه داده با این لباس ها بیای مدرسه هان؟
ته لبخند زیبایی زد اما با لحن خشنی گفت: چرا باید از تو اجازه بگیرم؟
جونگ کوک ته رو به دیوار کنار در چسبوند و گفت: ادمت میکنم تهیونگ
ته پوزخندی زد و گفت: هیچ کاری ازت برنمیاد
جونگ کوک دستش و رو رون ته کشید و پاش و بالا آورد تهیونگ با دقت به کار هاش نگاه میکرد
جونگ کوک خودش و جلوتر کشید و گفت: تو مال منی تهیونگ چه تو من و بکنی چه من تو رو ..... فرقی نداره تو فقط مال منی و من چیزای مورد علاقم و به راحتی نمیبازم یا مال منی یا ...... مال خودم میکنمت
YOU ARE READING
Kookv Mr And Mr Jeon [ Complete ]
Fanfictionآقا و آقای جئون🍸 دو تا دشمن دو تا پسر یه کراش بچگونه یه سو تفاهم و یه ازدواج اجباری چجوری قراره با هم کنار بیان؟؟؟؟ زوج ها: کوکوی ویکوک سوییچ ( هر دو میتونن تاپ باشن ) نامجین یونمین ژانر: روزمره مدرسه ای طنز اسمات🔞🔞🔞🔞 امپرگ ته