قسمت شانزدهم

11.9K 1.5K 393
                                    

تهیونگ تو اتاق جونگ کوک مشغول پوشیدن لباس هاش بود به وسایلش که بهم ریخته گوشه اتاق بود نگاه کرد دیشب به اجبار پدر هاشون اتاق ها رو یکی کردن همین جوری که داشت آستین پیراهنش و مرتب می‌کرد جونگ کوک وارد اتاق شد تهیونگ لبخندی زد و گفت: آماده ای بریم ؟

جونگ کوک نزدیکش شد و گفت: نه هنوز آماده نیستم
ته نگاهی بهش کرد و گفت: چیکار مونده نکردی؟ نکنه صبحانه نخوردی؟ جونگ کوک من چند بار بهت گفتم......

جونگ کوک کمرش و گرفت و ته رو به خودش چسبوند قبل از اینکه بتونه جملش و تموم کنه لباش و بوسید
ته دستش و رو شونه کوک گذاشت و لباش و با آرامش بوسید انگار سال ها بود که این آدم و این حس و می‌شناخت
این حس واقعی عشق بود
جونگ کوک مک آرومی به لباش زد و گفت: یکم دیگه بمونیم کارمون به تخت می‌کشه

ته خندید و گفت: خوبه خودت و میشناسی
جونگ کوک ابرویی بالا انداخت و گفت: بیشتر از خودم اون بوتی و میشناسم که مال توئه
تهیونگ لگد آرومی بهش زد و گفت: اگه دوباره گذاشتم یه فاکم بدی
جونگ کوک که عاشق این چالش ها بود گفت : چطوره که یه بلوجاب تو مدرسه ازت بگیرم ........ تو دستشویی........ جایی که همیشه هرزه ها برات ساک میزدن
ته با تعجب خندید و گفت: اطلاعات دقیقی داری

جونگ کوک به قدم بهش نزدیک تر شد و گفت: آره ...... چون میومدم تا صدای ناله هات و بشنوم ...... همیشه تحریکم میکرد .... وقتی ناله هات و می شنیدم دستم و آروم رو دیکم می کشیدم
...... رو اون رگ بزرگش که همیشه پف میکرد ..... دستم و تکون میدادم .... ولی فاک ..... هیچی و با لحظه ساک زدن تو عوض نمیکنم ..... اون موقعی که زبونت و دور دیکم بکشی .... تو دهنت بکوبم ..... فاک با فکرش هم میتونم بیام

نفس های ته به شماره افتاده بود
اون پسر لعنتی داشت چیکار میکرد
تصویر ساک زدن دیک کوک از فکرش نمی رفت

جونگ کوک نگاهی به دیک ته کرد که تحریک شده بود
پوزخندی زد و گفت: تا مدرسه زمان خوبی داشته باشی عزیزم

در و باز کرد تا بره ولی ته با عصبانیت گفت: کدوم گوری میری جونگ کوک
جونگ کوک با چهره معصومش گفت: برم مدرسه دیگه .... مگه تو کار نداری
نگاهی به دیک ته کرد و آروم خندید
ته نفس عمیقی کشید و گفت: ترجیح میدم تو دستشویی دهنت و به فاک بدم جای اینکه جق بزنم به هرحال مجردی و متاهلی باید یه فرقایی داشته باشن

جونگ کوک نیشخندی زد و گفت: خواهیم دید کی برنده میشه

🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈

جونگ کوک و ته وارد مدرسه شدن
تهیونگ با خوشحالی به سمت گروه دوستاش رفت بدون اینکه به کوک توجه کنه
جونگ کوک با عصبانیت پشت سرش راه افتاد
دوستای ته دورش و گرفتن
بقیه بچه ها هم داشتن اونا رو نگاه میکردن

Kookv Mr And Mr Jeon [ Complete ]حيث تعيش القصص. اكتشف الآن