جونگ کوک به همراه هوسوک وارد ساختمون شد از پله های رنگی بالا رفت تمام ساختمون رنگی بود و روش طرح های بچگونه کشیده شده بود که لبخند به لب جونگ کوک میآورد اینجا واقعا برای بچه ها ساخته شده بود ولی جونگ کوک هم از این فضای شاد لذت میبرد
آقای جونگ پشت در یه اتاق وایساد و گفت:به نظرم بهتره اول بچه ها رو ببینید بعد خودم بهشون درس میدم تا شما ببینی و یاد بگیری البته درس دادن بهشون سخت نیست چون فکر کنم بدونید که کوچولو ها از نظر هوش فرقی با یه آدم معمولی ندارن ولی باید باهاشون با محبت رفتار کنی
صدای جیغ بلندی از تو کلاس اومد
دالیسااااااااااا عدوسکم و بدههههههههوسوک سریع در و باز کرد با دیدن دختر هایی که کلاس و رو سرشون گذاشته بودن هوفی کشید و گفت:جنی بشین سرجات دوباره چی شده که جیغ میزنی؟؟
خطاب به جونگ کوک دختری و نشون داد که با حالت قهر عروسکش و به خودش چسبونده بود بعد گفت:اسمش جنیه روی وسایلش حساسهجنی به دختر دیگه ای اشاره کرد و با لبای آویزون گفت: دالیسا عدوسکم و گدفت
( لالیسا عروسکم و گرفت )
جونگ کوک به دختری که جنی به عنوان لالیسا معرفی کرده بود نگاه کرد و از دیدن حالت چهرش خندش گرفتصدای خنده ای تو کلاس بلند شد
آقای جانگ رو به دختری که میز جلویی نشسته بود گفت:رزی تو نباید به دعوای دوستات بخندی اصلا کار درستی نیست
رزی لباش و جمع کرد و دیگه نخندید
هوسوک رو به جونگکوک گفت:رزی یکم شیطونه
YOU ARE READING
Kookv Little's School [ Completed ]
Fanfictionمدرسه کوچولو ها🍸 زوج : کوکوی سپ ژانر: روزمره لیتل فلاف اسمات یه مدرسه شیرین و بامزه که توش لیتل ها درس میخونن جئون جونگ کوک معلم خوب و حرفه ای برای یه سری مسائل پاش به این مدرسه باز میشه کامل شده