part 25

4.5K 725 264
                                    


چند ماه بعد

سولار چند روزی بود که تو خونه ویکوک میموند تا تو نبود جونگ کوک از ته مراقبت کنه و بعد از اومدن جونگ کوک می‌رفت

ته خودش و تو بغل خواهرش انداخت و گفت: گشنمه

سولار گوشیش و کنار گذاشت و به برادر شیرینش که تو اون لباس صورتی شبیه مارشملو شده بود نگاه کرد و گفت: چی برات درست کنم لاو

ته نگاهی به موهای تیره خواهرش کرد و گفت: لازانیا

سولار سرش و بوسید و گفت: باشه عزیزم الان برات درست میکنم

تو طول اشپزیش ته از پشت بغلش کرده بود و از خواهرش جدا نمیشد ته ویار عجیبی نداشت فقط خیلی تو این مدت حساس شده و همیشه دوست داشت یکی پیشش باشه

سولار در حالی که داشت غذا رو درست میکرد گفت: کی میخواید برید خرید

ته لپش و رو شونه سولار گذاشت و گفت: من تازه پنج ماهمه زوده هنوز

سولار خندید و گفت: کیووووووووووت کی فکرش و میکرد داداش خوشگلم یه نی نی ناز داشته باشه

ته با خجالت خندید و گفت: زودباش نونااااا گشنمه

سولار خندید و گفت: صبر داشته باش بچه

ته که دید غذا به این زودی حاضر نمیشه رفت سراغ ژله هایی که جونگ کوک دیشب خریده بود

یه دونش و خورد و گفت: نونا میشه به جونگ کوک پیام بدی اومدنا شکلات بخره!!؟؟

سولار دستش و شست و گفت: آره الان بهش پیام میدم

ته با گوشیش آهنگی و پلی کرد و همون جوری که بدنش و با آهنگ تکون میداد ژله ها رو سلاخی میکرد

حرکت بدنش با حلقه شدن دستای جونگ کوک دور شکم بالا اومدش متوقف شد
سرش و رو شونه جونگ کوک گذاشت و بعد از دوازده ساعت ندیدنش عطرش و بو کشید

جونگ کوک دماغش و به گردنش مالید و گفت: دلم برات تنگ شده بود لاو

ته خودش و تو بغل جونگ کوک جا کرد و گفت: منم دلم برای جونگ کوکم تنگ شده بود

کوک خندید و لبای خوشمزه ته رو بوسید و گفت: این میم مالکیت و که پشت اسمم میذاری دیوونم میکنی توله

ته خندید و خودش و بیشتر تو بغلش قایم کرد

جونگ کوک دستش و رو شکم ته کشید و گفت: توله هامون چطورن؟؟؟

ته با اخم گفت: وقتی نیستی خیلی لگد میزنن اما تو که میای آروم میشن

جونگ کوک پیشونیش و بوسید و گفت: عاشقتم

ته چونش و بوسید و گفت: منم عاشقتم

صدای سولار و از تو هال شنیدن: جونگ کوکا تهیونگا من دارم میرم ..... مراقب بچم باش جونگ کوک

Kookv Little's School [ Completed ]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora