جونگ کوک و یونگی سر میز صبحونه نشسته بودن و یونگی که همیشه گوشیش یه جای خونه افتاده بود و از بی شارژی خاموش میشد بدون ول کردن گوشی داشت غذاش و میخورد جونگ کوک که میدونست برادرش چرا گوشی و ول نمیکنه با شیطنت گفت: هیونگ مگه با کسی رل زدی که گوشی و ول نمیکنی
یونگی سرفه ای کرد و گفت: نه چرا باید این کار و بکنم
جونگ کوک خندید و گفت: بی خیال هیونگ نکنه بخاطر اون شرط چند ماه پیش بهم نمیگی رل زدی؟
یونگی مشغول غذا خوردن شد و گفت: من که چیزی یادم نیست
جونگ کوک بیشتر رو میز خم شد و گفت: همون شرطی که اگه بتونی رل بزنی یه ماه پول غذا رو تو بدی
یونگی چشماش و ریز کرد و گفت: اصلا چرا من باید این وسط یه چیزی به تو بدم؟؟ سختیش و قراره من بکشم اونوقت تو پول ندی؟؟؟؟جونگ کوک با لبخند شیطانیش عقب نشست و گفت: چون من برات جورش کردم
یونگی چاپستیک و گذاشت و با حالت دراماتیکی گفت: بالاخره کار خودت و کردی
جونگ کوک چشماش و چرخوند و گفت: هیونگ خودت و به اون راه نزن میدونم که با مدیر رل زدی و دوم اینکه دلت هم بخواد آدم به اون خوبی ... اخلاقش خوبه پول داره تیپ و قیافش هم عالیه خدایی من فکر نمیکردم قبول کنه
یونگی لگدی از زیر میز انداخت و گفت: مگه من چمه بچه
جونگ کوک غذاش و ادامه داد و گفت: هیچی فقط اعصاب نداری
یونگی خواست جونگ کوک و با دست بزنه که گوشیش زنگ خوردهر دو به گوشی خیره شدن
یونگی گوشی و برداشت و گفت: بعدا باهات کار دارمجونگ کوک لبخند دندونی زد و یونگی رفت
🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭
جونگ کوک وارد کلاس شد و دید همه بچه ها برخلاف همیشه ساکت نشستن و هیچ اذیتی نمیکردن اما عجیب تر از اون نبود ته ته بود
اگه امروز مریض بود یا نمی اومد خانوادش باید به مدیر می گفتن و اون هم باید در جریان می بود
پس شاید فقط یکم دیر کرده بود دهنش و باز کرد تا به بچه سلام کنه که در باز شد
اول ته وارد کلاس شد و سریع جای خودش نشست
پشت سرش کسی بود که جونگ کوک خیلی دلش براش تنگ شده بود
YOU ARE READING
Kookv Little's School [ Completed ]
Fanfictionمدرسه کوچولو ها🍸 زوج : کوکوی سپ ژانر: روزمره لیتل فلاف اسمات یه مدرسه شیرین و بامزه که توش لیتل ها درس میخونن جئون جونگ کوک معلم خوب و حرفه ای برای یه سری مسائل پاش به این مدرسه باز میشه کامل شده