part 20

5.5K 807 403
                                    

_ یونگیییییییییییییییی

یونگی با آروم ترین حالت ممکن به سمتش چرخید و بهش نگاه کرد
لباس معمولی. داشت و وسط سالن وایساده بود

هوسوک چرخی زد و گفت: چطوره

هوسوک چرخی زد و گفت: چطوره

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.




یونگی نگاهی به سر تا پای لباس کرد

از اول امروز که برای عروسی کوکوی اومده بودن خرید یونگی مدام به لباس هایی که میپوشید گیر میداد دلیلش هم فروشنده ای بود که به هوسوک گفته بود شما هر چی بپوشید بهتون میاد

قبل از اینکه یونگی بتونه ایرادی رو لباس بذاره هوسوک با صدای آرومی گفت: همین و قبول کن قول میدم تو ماشین برات بلو جاب برم

ابرو بالا انداخت تا یونگی ترغیب کنه یونگی هومی کرد و گفت: خیلی خوب همین خوبه

هوسوک نفس راحتی کشید و رفت تا لباس و حساب کنه

یونگی چند دقیقه زودتر تو ماشین نشسته بود هوسوک خرید ها رو پشت گذاشت و خودش جلو نشست یکم دستاش و کش داد و گفت: چقدر خسته شدم چند ساعته بیرونیم

یونگی شونه بالا انداخت و گفت: شاید دو ساعت

هوسوک با صدای آرومی گفت: بیا بریم خونه من گشنمه

یونگی نیشخندی زد و گفت: جدی؟؟؟

هوسوک با تعجب گفت: منظورت چیه

یونگی ماشین و روشن کرد و با سرعت روند
هوسوک تازه یادش اومد که چه قولی به یونگی داده و
فاک
یونگی هیچوقت موقع بلو جاب مهربون نبود و هوسوک میدونست دهنش قراره به فاک بره

تو کوچه خلوتی پشت یه ساختمون مگه داشت کمربندش و باز کرد و گفت: شروع کن آقا معلم

هوسوک کمربندش و باز کرد و دستش و رو دیک یونگی کشید سرش و جلو آورد و لبای ظریفش و آروم بوسید
یونگی بدنش و در آغوش گرفت و لبای دوست پسرش و آروم مکید
هوسوک فشار کمی به دیک یونگی آورد و نفس های داغش و رو لبش حس کرد
لبای یونگی به بازی گرفت و دستش و از تو شلوار رد کرد
پریکامش دستش و خیس میکرد و حرکت و راحت تر
یونگی زبونش و رو دندون های ردیف و سفید هوسوک کشید وارد دهنش کرد
هوسوک انگشتش و رو نوک دیک کشید محکم پمپش کرد

Kookv Little's School [ Completed ]Where stories live. Discover now