چند ماه بعد
جونگ کوک تو خواب عمیقی بود و متوجه تکون های آروم ته نشد
تهیونگ که درد زیادی رو تو شکمش حس میکرد دستش و به شونه کوک رسوند و با صدای آرومی گفت: جونگ کوکااا
جونگ کوک تکون آرومی خورد و با چنگ محکم ته رو شونش چشماش و باز کرد و گفت: چیه لاو
ته لبش و از درد گاز گرفت و گفت: و...وقتشه
جونگ کوک رو از رو تخت بلند شد و درحالی که هنوز خواب آلو بود لباسش و پوشید و به ته کمک کرد تا از روی تخت بلند شدته از درد به خودش می پیچید و آروم گریه میکرد
جونگ کوک توی راه بیمارستان به دکتر ته رنگ زد و بهش خبر دادته که داشت از درد به خودش می پیچید گفت: تند تر برو کوک اییییییییییییی
سرشو به صندلی می کوبید و با صدای بلندی گریه میکرد
جونگ کوک که دستش می لرزید سرعت و بیشتر کرد و بالاخره به بیمارستان رسیدنجونگ کوک کمک ته کرد تا وارد بیمارستان شن
همون لحظه دو تا از پرستار ها به سمتشون اومدن و به ته کمک کردن تا وارد اتاق مخصوص بشهجونگ کوک که ترسیده سعی میکرد به پرستار ها توضیح بده چه اتفاقی برای همسرش افتاده اما اونا خودشون میدونستن و سعی داشتن کوک و آروم کنن که از همه حالش بدتر بود
یکم از رفتن ته به اون اتاق گذشته بود که جیمین و سولار وارد بیمارستان شدن
جیمین که نگران و آشفته بود دوستش و بغل کرد و گفت: خوبی ؟؟؟ ته چه طورهجونگ کوک به در اشاره کرد و حرفی نزد سولار شونش و گرفت و گفت: نگران نباش چیزی نیست این عمل نباید خطری داشته باشه
چند دقیقه بعد جیمین چند تا آبمیوه برای خودش و بقیه گرفت و همون لحظه سپ و دید که داشتن به سمتشون می دوین
هوسوک در حالی که نفس نفس میزد گفت: ته .... ته کجاسسولارکه کنار جونگ کوک نشسته بود گفت: هنوز تو اتاقه نمیدونیم چه خبره
یونگی کنار جونگ کوک نشست و دستش و گرفت
جونگ کوک به محض حس کردن عطر برادرش سرش و رو شونش گذاشت چشماش و بست
یونگی سرش و بوسید و گفت: همه چی درست میشه خوب نگران نباش
چند ساعت گذشته بود و بالاخره در اتاق باز شد
همه از رو صندلی بلند شدن دکتر که لبخند بزرگی داشت گفت: بهتون تبریک میگم بچه هاتون سالمن همسرتون هم حالش خوبه اما هنوز بیهوشهجونگ کوک با وحشت گفت: چ .... چرا بیهوشه
دکتر جواب داد : چون برای سزارین بیهوش شدههمه نفس راحتی کشیدن و سولار گفت: میتونیم بچه ها رو ببینیم
دکتر سرش و تکون داد و گفت: فقط دو نفرتون میتونین برین و لطفاً بیمار و بیدار نکنید
جونگ کوک زود تر از سولار وارد اتاق شد قلبش از همیشه تند تر میزد و برای دیدن بچه هاش خیلی مضطرب بود
YOU ARE READING
Kookv Little's School [ Completed ]
Fanfictionمدرسه کوچولو ها🍸 زوج : کوکوی سپ ژانر: روزمره لیتل فلاف اسمات یه مدرسه شیرین و بامزه که توش لیتل ها درس میخونن جئون جونگ کوک معلم خوب و حرفه ای برای یه سری مسائل پاش به این مدرسه باز میشه کامل شده