مدرسه تموم شده بود
جونگ کوک و آقا مدیر جانگ داشتن بچه ها رو نگاه میکردن که پدر یا مادرشون دنبالشون اومده بودن باید صبر میکردن تا همه بچه ها همراه والدینشون از مدرسه برن بعد خودشون از مدرسه خارج شنجونگ کوک زن جوونی و دید که ته ته رو محکم بغل کرده و داره باهاش حرف میزنه
زن لباس های اداری داشت انگار که کارمند بود ولی برای مادر ته بودن خیلی جوون بودزن به سمت جونگ کوک و آقای جانگ اومد نگاهش به جونگ کوک میفهموند که زن برای جنگ اومده چون جوری جونگ کوک و نگاه میکرد که انگار داشت بهش اخطار می داد
آقای جانگ با نزدیک شدن زن دستشو جلو برد و با لبخند همیشگی گفت: سلام خانوم کیم حالتون خوبه؟؟؟
خانوم کیم به آقای جونگ دست داد و گفت: سلام آقای مدیر ممنون خوبم اومدم با معلم جدیدتون حرف بزنمآقای مدیر سرش و تکون داد و چند قدم از اون دو تا فاصله گرفت
جونگ کوک همچنان بدون هیچ حرفی داشت خانوم کیم و نگاه میکردزن رو به جونگ کوک با لحن خشکی گفت: من خواهر تهیونگم کیم سولار
جونگ کوک هومی گفت: منم جئون جونگ کوکمسولار سرش و تکون داد و گفت: میدونم تعریفت و از ته ته زیاد شنیدم
جونگ کوک لبخندی از این حرف زد
خوشحال بود که ته تو خونه در موردش حرف میزنهسولار اخمی به لبخند جونگ کوک زد و گفت: اومدم اینجا که بهت اخطار بدم آقای جئون..... اگه یه کلمه فقط یه کلمه به ته ته من لی احترامی کنی کاری میکنم که تا آخر عمرت نتونی تو سئول زندگی کنی
جونگ کوک تر این حرف زن جا خورد اما تا حدودی حساسیت زن و درک میکرد به هر حال اون یه برادر لیتل داشت که باید همه جوره مراقبش میبود
با لبخند جواب سولار و داد : خیالتون راحت خانوم کیم من هیچوقت قرار نیست به ته ته چیزی بگم که ناراحتش کنهسولار نگاه مشکوکی به جونگ کوک کرد با جمله بعدیش چشماش درشت شد
جونگ کوک به ته ته که چند متر عقب تر داشت با آقای مدیر حرف میزد نگاه کرد و با لبخند احمقانه ای گفت: چون من فکر میکنم از برادرتون خوشم میاد اون خیلی .... معصوم و زیباست
سولار نفس محکمی کشید و یه قدم به جونگ کوک نزدیک تر شد انگشتش و جلوی صورت جونگ کوک گرفت و گفت: از برادرم فاصله بگیر اون برای چیزای کثیفی که تو میخوای زیادی معصومه
جونگ کوک اخمی کرد و گفت: مگه تو میدونی چی تو ذهن من میگذره خانوم کیم؟
سولار پوزخندی زد و گفت: فکر نکنم برای رضایت مسیح کاری بکنی شما ها هر کاری که میخواید بکنید فقط برای خودتون و عشق و حال خودتونه
جونگ کوک خنده عصبی کرد و دستاش و تو جیبش فرو کرد زبونش و تو لپش چرخوند و گفت: چطور اینقدر راحت میتونی آدم ها رو قضاوت کنی خانوم کیم سولار
YOU ARE READING
Kookv Little's School [ Completed ]
Fanfictionمدرسه کوچولو ها🍸 زوج : کوکوی سپ ژانر: روزمره لیتل فلاف اسمات یه مدرسه شیرین و بامزه که توش لیتل ها درس میخونن جئون جونگ کوک معلم خوب و حرفه ای برای یه سری مسائل پاش به این مدرسه باز میشه کامل شده