part 21

5.5K 799 214
                                    

جونگ کوک و ته وارد خونه جونگ کوک شدن
جایی که کوک برای امشب حسابی تزیینش کرده بود
ته به تمام شمع ها و گل هایی که تو خونه بود نگاه کرد و لبخند زد

جونگ کوک رمانتیک ترین مرد جهان بود و این و فقط ته میدونست
جونگ کوک به همسر زیباش نگاه کرد و از پشت بغلش کرد سرش و رو شونه ته گذاشت: این همه خوشگلی غیر قانونیه ته

ته خندید و گفت: جونگ کوکا بس که

جونگ کوک با خنده ته رو تو بغلش چلوند و گفت: راست میگم خوب

ته خندید و دستای جونگ کوک نوازش کرد و گفت: امشب بهترین شب زندگیم بود جونگ کوک ازت ممنونم

جونگ کوک ته رو به سمت خودش چرخوند و به چشمای خیسش نگاه کرد و با مهربونی گفت: برای منم بودم عشقم

ته لبخندی زد و صورت جونگ کوک و نوازش کرد
بی اختیار به جونگ کوک نزدیک تر شد و لباش و با آرامش بوسید

جونگ کوک موهای ته رو نوازش میکرد و با حوصله لبای پسر و ستایش میکرد
ته سرش و خم کرد و گذاشت لبای جونگ کوک بازی و دست بگیرن
جونگ کوک نفس عمیقی بین بوسه کشید و کت ته رو از تنش در آورد

ته لب جونگ کوک و گاز گرفت و بیشتر به بدنش چسبید کوک کمرش و محکم گرفت و با مک محکمی ازش جدا شد
چند ثانیه به نگاه کردن و در نهایت دست ته لبه های کت کوک و گرفت و از تنش در آورد
جونگ کوک لبخندی زد و گفت: باید بریم تو اتاق لاو

ته سرش و آروم تکون و داد و سعی کرد خجالتش و کنار بذاره

کوک ته رو دنبال خودش کشید و به اتاق برد رو تن دراز کشید و ته رو تو بغلش گرفت لباش و با اشتیاق بوسید و دستش و دکمه های پیراهن ته رسوند

ته ازش جدا شد و گذاشت جونگ کوک پیراهنش و در بیاره کوک در حالی که به چشماش خیره بود خم شد و رو ترقوه های ته بوسه زد با صدای آرومی گفت: خیلی. زیبایی ته

ته لبش و گاز گرفت و چشماش و بست
کوک لبخندی به خجالتش زد و سینش و بوسید نوکش و لیس زد و تو دهنش برد

ته لبش و گاز گرفت و تلاش کرد که ناله نکنه
کوک شکمش و بوسید و گفت: ناله هات و خفه نکن لاو بذار بشنوم

ته آروم چشماش و باز کرد و به کوک نگاه کرد با گازی که کوک از سینش گرفت نالش بلند شد: اهه

کوک راضی از نالش دوباره سینش و بوسید و دستش و تو شلوار ته برد
نفس ته با حرکت کوک تو سینش حبس شد وقتی کوک دیکش و تو دست کرد و نوازشش کرد ته آروم نالید و به چشمای مهربون کوک نگاه کرد

کوک پایین تر رفت و دکمه و زیپ شلوار ته رو باز کرد به دیکش نگاه کرد و دستش آروم رو طولش حرکت داد بن چشمای ته نگاه کرد و گفت: بهم اعتماد کن مراقبتم

ته لبش و گزید و آروم تایید کرد
گرمای نفس های کوک رو دیکش چیزی نبود که بتونه پر برابرش دووم بیاره وقتی لبای کوک به نوک دیکش چسبید نفس لرزونی کشید

Kookv Little's School [ Completed ]Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora