کارن دستشو روی شیشه میذاره و به چهره ی اروم پسرش خیره میشه.
جف شونه هاش رو میگیره و سعی داره همسرشو از اونجا دور کنه تا کمی بشینه اما کارن از دیدن پسرش سیر نشده و دلش میخواد بیشتر نگاهش کنه.
هری از اتاق لیام بیرون میاد و با لبخند کوچیکی بهشون نگاه میکنه
هری_میتونید برید داخلکارن با چهره ی خندون بهش خیره میشه و با خوشحالی سرشو تکون میده
کارن_میتونم ببینمش؟ اون خوبه؟
هری_اره حالش خوبه فقط خستش نکنید.کارن و جف بعد از این که لباس مخصوص رو به تن میکنن با خوشحالی داخل اتاق میرن و حالا میتونن پسرشون رو بعد از ساعت ها ببینن.
کارن کنار لیام میشینه و جف هم بالاسر اون ها می ایسته.
کارن_لیام؟ حالت خوبه عزیزم؟لیام با چشم های نیمه باز نگاهش میکنه و اروم سری تکون میده.
کبدش کمی درد میکرد و این بعد از عمل سنگین و سختش کاملا طبیعی بوداخمی میکنه و اروم دستشو به سمت ماسک اکسیژنش میبره اما کارن دستشو میگیره و مانعش میشه.
کارن_نباید اونو دربیاری.
لیام پلکاشو اروم باز و بسته میکنه و کارن با اشک درحالی که موهاشو نوازش میکنه حرف میزنهکارن_خوشحالم که سالمی. اگه چیزیت میشد من زنده نمیموندم
لیام اخمی میکنه و اروم سرشو تکون میده.جونی برای حرف زدن نداره و ماسکش هم مانعش میشه پس فقط اخمی میکنه تا مادرش این حرفو نزنه.
جف_مهم اینه که پسرمون اینجاست. سالم و قوی.
جف با لبخند میگه و لیام هم برای تایید پلکاشو اروم باز و بسته میکنه.همون موقع پرستاری داخل میشه و اعلام میکنه باید برن بیرون تا لیام استراحت کنه.
جف بعد از بوسه ای روی پیشونی لیام با کارن از اتاق خارج میشه و لیام دیگه نمیتونه ازشون حال زین رو بپرسه.
آهی میکشه و کمی بعد به خاطر مسکن هایی که به سرمش تزریق کرده بودن به خواب میره.
فردا نزدیک ظهر بعد از این که مطمئن شدن حال لیام بهتره به یه اتاق دیگه منتقلش میکنن و حالا ملاقات برای خانواده و دوستاش اسون تره.
خیلی از تنها بودن لیام نمیگذره که پدر و مادرش به همراه پسرا و تریشا و یاسر داخل اتاق میان تا ببیننش.
لیام با بی حالی بهشون خیره میشه و همچنان ماسک اکسیژن داره.
سری تکون میده و به چهره ی تک تک اون ها خیره میشه.
STAI LEGGENDO
Hurting me
Fanfictionتو همون شیشهی شکسته بودی، ولی من هنوزم لمست میکردم با وجود اینکه میدونستم صدمه می بینم. •#1 Ziam