ل:چشمات چقدر قشنگ تر شدن!
لیام اروم گفت و به چشمای نگران و عصبی زین که برق میزد نگاه کردقطعا الان که خودش زخمی رو صندلی ماشین افتاده بود و زین با عصبانیت زخمهاشو میبست موقعیت گفتن این حرف نبود اما نمیتونست جلوی خودشو بگیره.
اون زین بود!حالا که خودش اینجا جلوش نشسته بود و نفسای گرمش به صورت لیام میخورد و دستای لرزونش رو زخمای دردناک لیام میشست باید به خودش این حرفارو میزد نه به یه تیکه کاغذ.
ز:خفه شو پین،حتی تو دردم بیخیال لاس زدن نمیشی.
لیام خنده ارومی کرد و زین به چینو چروکای صورت زخمیش خیره شد،لیام نباید میخندید وگرنه زین بیخیال تمام اون اتفاقا میشد و خودشو تو بغل مرد موردعلاقش مینداخت.
ز:کجای حرفم خنده داشت فاکر؟
ل:اوه،کلمهای جدید میشنوم ازت مالیک!لیام ابروی زخمیش رو بالا برد و به زینی که با تخسی لباشو غنچه کرد و شونشو بالا انداخت نگاه کرد.
پرستیدنیِ لعنتی!ز:به تو چه،دوست دارم بگم اینارو بچه نیستم که
زین پشت رل نشست و کمربندش رو بستز:اگه تصادف کردم حق نداری ازم شکایت کنی پین من۷ماهه اینکارو انجام ندادم
ل:نباید تصادف کنی!زین با تعجب نگاش کرد،یعنی لیام ماشینش براش انقد مهم شده بود؟
ز:با...باشه!لیام با صورت جدی به اون بچه گربه متعجب و ترسیده نگاه میکرد
ل:ماشین برام هیچ اهمیتی نداره فقط نمیخوام تو صدمه ببینی پس تا میتونی مراقب باش باربیکیولبخند زین به سختی محار شد و ماشینو روشن کرد،لیام حق نداشت انقد قشنگ حرف بزنه وقتی قلب و تن زین منتظر یه اشاره بودن تا دوباره به لیام سپرده شن.
ز:میری خونه خودت یا پیش کارن اینا؟
ل:میریم خونه خودمون
ز:پس میری خونه خودتل:میریم.خونهی.خودمون.
ز:مایی.وجود.نداره.
زین لحن شمرده لیام رو تقلید کرد و نیشخندی روی لبش نشست.
ل:اوکی سخت نمیگیرم بهت،وقت میخواد تا کنار بیای.ز:قرار نیست کنار بیام چی فکر کردی راجب من؟
ل:تو عاشقمی زین،همونطور که من هستم
لیام گفت و فک زین رو با سر انگشتش ناز کردکوچکترین لمسی از جانب لیام براش خطرناک بود...به علاوه۷ماه دوری،زین چندین سال بود از این لمس ها و عواقبشون میترسید.
از کی این اتفاق افتاد؟از کی به لمسای لیام حساس شد؟
ESTÁS LEYENDO
Hurting me
Fanficتو همون شیشهی شکسته بودی، ولی من هنوزم لمست میکردم با وجود اینکه میدونستم صدمه می بینم. •#1 Ziam