17: Don't love me

1.3K 262 421
                                    

(Third Pov)
NYC,2010

لیام از دوچرخه ش پیاده میشه و درحالی که کوله ش رو روی دوشش جابه جا میکنه وارد مدرسه میشه.

تو حیاط مدرسه دانش اموز زیادی وجود نداشت و لیام نگاهی که به ساعت مچیش میندازه و میفهمه که پنج دقیقه ی دیگه کلاسش شروع میشه پس خیلی سریع داخل کلاس میشه و سرجای همیشگیش یعنی درست کنار بهترین دوستش، تونی میشینه.

نفس عمیقی میکشه و لبخند بزرگی میزنه.
لیام_خدای من تونی. این هفته همش خواب موندم.

تونی لبخند کوتاه و کوچیکی میزنه و خیلی سریع از رو لباش محو میشه و لیام متوجه لبخند فیکش میشه
لیام_تو حالت خوبه؟ اتفاقی افتاده؟

با ورود آقای اسمیت هردو از جا بلند میشن ولی لیام همچنان حواسش به دوستشه تا بفهمه چی حالشو بده کرده
تونی_بعد از کلاس بهت میگم لیام.

و بعد از حرفش سرجاش میشینه و لیام میتونه قسم بخوره که صداش بغض داشت.

لیام تا اخر کلاس چیزی متوجه نشد و نگران تونی بود. بعد از شنیدن "خسته نباشید" اقای اسمیت، خیلی سریع کوله شو برمیداره و دست تونی رو میگیره و به بیرون از کلاس میکشونه و به خلوت ترین قسمت حیاط میبره.

لیام_زود باش بگو چه اتفاقی افتاده؟
تونی خیلی سریع اشک تو چشماش جمع میشه و با چونه ی لرزون سری تکون میده

لیام نگران تر از قبل بهش خیره میشه و بیشتر بهش نزدیک میشه
لیام_بهم بگو
تونی_دیلان...دیروز کتک خورد...الان بیمارستانه

تونی با بغض و تیکه تیکه کلماتشو ادا کرد و سرشو رو شونه ی لیام گذاشت و لیام هم دستشو دور شونه ی رفیقش حلقه کرد و منتظر موند تا تونی دلیل بیمارستان رفتن دوست پسرش، دیلان رو بگه.

لیام_برای چی؟ حالش چطوره؟

تونی_دیروز عصر باهم رفتیم بیرون...همه چیز خیلی خوب بود...بغلش کرده بودم و اون بازومو نوازش میکرد...باهم حرف میزدیم اما...اما دو نفر اومدن کنارمونو کلی حرفای بد بهمون زدن. مسخرمون کردم لیام...بهمون گفتن فگوتای کثیف...دیلان عصبی شد و کم کم دعواشون شد...اون کلی کتک خورد...اون فقط میخواست از من محافظت کنه...و من چیکار کردم؟ هیچی...من شاهد کتک خوردنش بودم و هیچکس نبود تا به کمکمون بیاد...

لیام عصبی و ناراحت نفسشو بیرون داد و تونی رو بیشتر تو اغوشش فشرد.

لیام_خودتو سرزنش نکن لطفا باشه؟ تو فقط ترسیده بودی
تونی_درسته ترسیده بودم چون یه بزدل احمقم
لیام_این حرفو نزنـ...

Hurting meDonde viven las historias. Descúbrelo ahora