یه باکاردی!
بارتندر نگاهش کرد و چیزی نگفت!
لی- نشنیدی؟!
بارتندر سر تکون داد و از لیام فاصله گرفت تا سفارشش رو آماده کنه!
لیام نگاهش رو دور تا دور بار چرخوند و به افراد حاضر تو سالن نگاه کرد!
بوی مشروب ، عرق و مخدر همه جا پخش بود و بعد از نفس کشیدن ، مخاط بینی رو میسوزوند!
توجهی نکرد و این بار نگاهش رو به استریپر روی سن دوخت!
دختری که با بالاتنه نیمه برهنه و شلوارک کوتاه دور میله میچرخید ، هراز گاهی برمیگشت و بعد از تکون دادن باسنش ، بهش چشمک میزد!
چهرهی نسبتا آشناش باعث میشد لیام بیشتر از هر وقت دیگهای بهش نگاه کنه و تو ذهنش از خودش بپرسه که اون دختر شبیه کیه!
دختر یکی از پاهاش رو دور میله مقابلش حلقه کرد و همزمان آهنگی که پخش میشد رو ، لب زد!
You know I love it when the music's loud
But come on, strip that down for me, baby
Now there's a lot of people in the crowd
But only you can dance with me
So put your hands on my body..قسمت آخر آهنگ رو ، رو به لیام خوند و دستش رو روی بدنش کشید!
لیام با نگاه بی تفاوتی بهش خیره بود و هر از گاهی دستش رو لای موهای کوتاهش میکشید!
دختر با تموم شدن آهنگ ، این بار با یه دور کامل چرخیدن دور میله ، ایستاد و دستش رو به کمرش زد و برای صدای تشویق حضار تو سالن سر تکون داد!
- بفرمایید!
با قرار گرفتن سفارشش روی میز چشم از اون دختر گرفت و شاتش رو برداشت و سر کشید!
با فرو رفتن اون مایع تلخ توی گلوش ، لحظهای چهرهش رو جمع کرد و سرش رو تکون داد!
شات خالی رو بین دستاش چرخوند و به قطرههای باقیموندهی توش زل زد!
مدت زیادی بود که به دستور دکترش ، سمت الکل نرفته بود اما حالا ناپرهیزی کرده بود و بعد از تموم شدن کارهاش و بیرون زدن از شرکت ، خودش رو جلوی بار همیشگی پیدا کرده بود!
بطری روی میز رو که قطرههای آب از روی بدنهی شیشهایش سر میخوردن ، برداشت و این بار شاتش رو بیشتر از بار اول پر کرد!
میدونست به زودی مست میشه و چند ساعت بعدش چیزی یادش نمیاد!
باکاردی ، مشروب قویای بود و شاید بعد از یه مدت طولانی ، انتخاب خوبی به شمار نمیومد اما حالا مقابلش بود و محتویاتش به نصف نزدیک میشد!
- چیز دیگهای نمیخوای؟!
چشم از بطری مشروبش گرفت ، سرش رو بلند کرد و به بارتندر مقابلش نگاه کرد!
YOU ARE READING
-Wandering [z.m]
Fanfiction- "اجبار" فقط وقتی خوبه که باعث شه عاشقت بشم..! [completed]