26 :

673 137 82
                                    

با حس دردی که توی دستش پیچید ، هیسی زیر لب کشید و چشم‌هاش رو باز کرد!

نگاهی به اطرافش انداخت!

نمیدونست چه مدته که ماشین متوقف شده!

دستی به چشمش کشید و به لیام نگاه کرد!

لیام دستش رو که روی بازوی زین بود ، عقب کشید و کمربندش رو باز کرد!

- بیا پایین!

و بی حرف دیگه‌ای از ماشین پیاده شد!

سمت شیشه چرخید و به محیط بیرون نگاه کرد!

هوا تاریک‌تر شده بود و حرکت شاخه‌های درخت‌ها نشون از وزش شدید باد میداد!

با خاموش شدن ماشین ، بخاری هم خاموش شده بود و سرمای هوا به خوبی مشخص بود!

نگاهی به دست آسیب دیده‌ش انداخت و انگشت‌هاش رو آهسته تکون داد!

درد خفیفی توی دستش پیچید و حرکتش رو متوقف کرد!

لیام دوباره سمت ماشین برگشت و در سمتش رو باز کرد و غرید : چرا نمیای پایین؟!

زین نگاهش کرد و خواست چیزی بگه اما لیام مهلت نداد و دوباره بازوش رو بیرون انگشت‌هاش گرفت و پیاده‌ش کرد!

زین خودش رو نگه داشت و دستش رو تو بغلش گرفت!

لی- زودتر راه بیوفت تا پشیمون نشدم!

و با دست کمرش رو هل داد!

زین چشم از لیام گرفت و قدم هاش رو سریع تر برداشت تا هم صدای لیام بلند نشه هم زودتر از شر سرما و باد خلاص بشه!

جلوتر از لیام وارد درمانگاه شد و سمت اورژانس رفت!

لیام همونجا روی صندلی‌های سالن نشست و از دور به مکالمه‌ی زین و دکتر کنارش نگاه کرد!

زین روی تخت نشست و دستش رو مقابل مرد روبروش گرفت!

دکتر آهسته چند بار دستش رو بالا پایین کرد و پرسید : زمین خوردی؟!

زین سر تکون داد!

- بیشتر مواظب خودت باش!

و با دست آزادش موهاش رو کمی به هم ریخت و لبخندی به روش زد!

زین کمی نگاهش کرد و چیزی نگفت و دوباره موهای چربش رو به حالت اول برگردوند!

دکتر لبخندی به لجبازی زین زد و دستش رو رها کرد : چیز خاصی نیست! فقط یکم ضرب دیده! ولی الان خیلی حساسه اگه مراقب نباشی آسیب بدتری میبینه!

زین خواست چیزی بگه که با صدایی از پشت سرش متوقف شد!

- نیاز نیست عکس بگیره؟!

چرخید و متوجه لیام که تو درگاه در ایستاده بود ، شد!

لیام دستش رو به چهارچوب در تکیه داد و بی تفاوت به دکتر مقابلش نگاه کرد!

-Wandering [z.m]Where stories live. Discover now