راوی:
الان چهار روز از وقتی هیناتا اومده بود اردوی
آخر هفته قبل از اینکه از اوردو برگردن خونه با سیهو بازی دارن
هیناتا تو بهداری زانو هاش رو تو بغلش گرفته و اروم گریه میکنه
نگرانه که دوباره اویکاوا باهاش اون کار رو بکنهکاگیاما میاد تو
وقتی هیناتا رو اونجوری میبینه سریع میره طرفشکاگیاما: چی شده چرا داری گریه میکنی؟
هیناتا: میترسم هق میترسم وقتی اویکاوا بیاد دوباره اون کار رو باهام بکنه هق میترسم بچم سقط بشه هق 😭 هاااااااااااااا
کاگیاما: نگران نباش نمیزارم
حتی اگشتش هم بهت بخور چه برسه اون-💡ک
هیناتا یه فکری به سرم زد یه کاری باهاش
میکنم که تا عمر داره این شکست رو یادش باشههیناتا: هق چیکار؟
کاگیاما: میفهمی ، تو الان گریه نکن انرژیت تموم میشه واسه بچه خوب نیست
فعلاً تو یکم بخواب تو باید استراحت کنیهیناتا خوابش برد
کاگیاما یه بوسه رو پیشونیه هیناتا گذاشت و
گفت: من نمیزارم هیچکس به تو و دخترم دست بزنه خودم ازتون محافظت میکنم ولی اول باید دل اونایی که عاشقت شدن رو بشکنم تا کسی دیگه فکر بدست آوردنت به سرش نزنه
تو مال من میمونی تا ابد
تو که میدونی من چقد حریصمکاگیاما این رو گفت و هیناتا رو از لب بوسید و از اتاق رفت بیرون تا تو سالن تمرین کنه
_____________________
اویکاوا:
خب امروز دوباره با توبیو بازی داریم
اون دفعه شانسی برد
ولی ایندفعه دیگه شانس نداره که کمکش کنهخب بریم که بازی رو ببریم
______________
هان؟ چرا هیناتا اون بالا تو جایگاه تماشاچیا نشسته؟
اون بازی نمیکه؟
خوبه توبیو خان دیگه شانسش رو تو زمین ندارن 😏
اینبار من میبرم
____________________هاها اینبار شانس با من یار بود
توبیو خان 😆
دیدی چطو پوزت رو به خاک مالید-هان چی؟
این که بوی فرمونای هیناتاس
انگاری داره التماس میکنه بیا بکن توم 😋😳😋😳بزار ببینم هیناتا کجاست
پارت بعد😐😐😐
YOU ARE READING
My alpha
Romance«وضعیت: در حال نوشتن» خب سلام این اولین فن فیکمه و تجربه کافی ندارم که خوب بنویسم و از اون جایی که من عاشق ژانر امگاورسم اومدم هایکیو رو با ژانر امگاورس مخلوط کردم 😁😁😁😁 به شدت اسمات داره 🔞🔞🔞🔞🔞🔞 اونایی با اسمات دار مشکل دارن نخوننش خلا...