part27

567 47 18
                                    

راوی:

آمبولانس اومد و هیناتا رو برد بیمارستان

از اون طرف هم اوشیکاوا که به خاطر ضربه های کاگیاما بیهوش شده بود.
اویکاوا که تیمشون توی زمین بقلی بازی داشت هم اون جا بود
اویکاوا رفت دستشویی و با اوشیکاوا که بیهوش افتاده بود رو زمین مواجه شد
اویکاوا: هوی ، بیدار شو
هوی با تو ام باهاش چیکار کردی

اوشیکاوا: ها؟ ، چی ، اویکاوا؟ چه اتفاقی افتاده صدای آمبولانس میاد
اویکاوا: واقعاً نمیدونی چه اتفاقی افتاده؟
اوشیکاوا: من فقط یادم میاد کاگیاما داشت منو میزد....و ، هی کاگیاما برای چی داشت منو میزد؟
اویکاوا: یعنی واقعاً نمیدونی کاگیاما چرا داشت تو رو میزد؟
اوشیکاوا: نه
اویکاوا: یعنی حتیٰ نمیدونی هیناتا حاملس؟
اوشیکاوا: چی؟؟
اویکاوا: دارم بهت میگم هیناتا حاملس و از اونجایی که هنوز فرمونات ثابت نشده یعنی بخاطر این از کاگیاما کتک خوردی که.....فکر کنم بقیش رو باید خودت بدونی
اوشیکاوا:!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
________________
____________________

هیناتا و کاگیاما رسیدن بیمارستان
هیناتا رو بردن تو بخش که ازش آزمایش بگیرن و این حرفا
بعدم دکتر اومد
کاگیاما:دکتر حالش چطوره
دکتر:حالش بیمار تون زیاد خوب نیست امکان داره که زایمان زودتر از موعد داشته باشه
الان هم بیهوشه و تا چند دقیقه دیگه ممکنه بهوش بیاد
میتونید برید پیشش
کاگیاما:خیلی ممنون
کاگیاما این رو گفت و با سرعت رفت سمت اتاق هیناتا

*توی اتاق بیمارستان*

کاگیاما رفت کنار تخت هیناتا
صندلی رو آورد کنار تخت و نشست روش
دست هیناتا رو گرفت و بوسید
کاگیاما:هیناتا همش تقسیر منه ، باید بیشتر مواظب می‌بودم
کاگیاما سرش رو برد نزدیک صورت هیناتا و پیشونیش رو بوسید

*چند دقیقه بعد*

هیناتا چشم هاش رو کمی باز کرد
هیناتا:کا..گی..یاما
کاگیاما از جایش پرید و دوباره دست هیناتا رو محکم گرفت
کاگیاما:من‍- من همینجام هیناتا

هیناتا آروم آروم و بریده حرف میزد چون جونی براش نمونده بود که بتونه کاری بکنه
هیناتا:بچه..حالش...خوبه.....؟
کاگیاما:آره دکتر گفت حالش خوبه
هیناتا اشک تو چشماش حلقه زد
هیناتا:خدا رو شکر...خیلی نگران بودم

کاگیاما:تو حالت خوبه چیزی نیاز نداری
فقط بگو خودم سه سوته برات انجام میدم
هیناتا:من..میترسم... فقط می‌خوام...پشم باشی
هیناتا این رو گفت و رو تخت برای کاگیاما جا باز کرد
کاگیاما رفت رو تخت جفت هیناتا دراز کشید
کاگیاما:از چیزی نترس من همیشه پیشتم و ازت محافظت میکنم

کاگیاما هیناتا رو بوسید و شروع کرد به نوازش کردن هیناتا
کاگیاما:هیناتا تو باید استراحت کنی تا حالت خوب بشه
بنظر میرسه که کوچولو هم خستشه
هیناتا خنده ریزی کرد و گفت:آره خیلی خستس
کاگیاما:پس چرا نمی‌خوابی که کوچولو هم استراحت کنه

هیناتا بازوی کاگیاما رو گرفت و کشید
کاگیاما:نگران نباش من پیشتم هیچ جایی نمی‌رم
کاگیاما صورتش رو برد نزدیک و هیناتا رو بوسید و لبخند ملیحی زد
_________________________________________
سلام بچه ها ببخشید که بعد از سه سال
پارت بعدی رو گذاشتم 💔💔💔💔
و من واقعا نمی‌دونم چرا هنوز این فن فیک چرت و پرت منو می‌خونید 🤔🤔🤔
خب خلاصه من سعی میکنم پارت بعدی رو هم زود بزارم
ولی الان فصل امتحاناس 😱😱😱😱😱
وقتی امتحانا تموم شد بازم سعی میکنم با گشادی بی حد خودم مبارزه کنم و پارت بزارم

خب ووت و کامنت یادتون نره که زود تر پارت بعدی رو بزارم
🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩
کامنت رو بخاطر این میگم چون از خوندن ری اکشن اتون خوشم میاد و به قول یکی ماچ پس کلتون  دوستون دارم خیلی زیان اینم برا اینکه زایع نشم
قلب برا همتون ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ بای بای ✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁✋😁

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jan 05, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

My alphaWhere stories live. Discover now