هیناتا :
من با خودم عهد میبندم که توی همین روز احساسم رو بهش بگم.
خب کاگیاما اونجاست ، میرم و همه چی رو بهش میگممن می تونم.
ولی وقتی چند قدم برمیدارم پاهام از استرس زیاد سست میشه و بدنم به لرزه میفته و..... ذهنم با شک و تردید های متعدد بمباران میشه!!!!
شب شده امروز موقعیت های عالیی برای گفتن احساسم به کاگیاما داشتم ولی همش رو این اصطراب فاکی خراب کرد الآنم که تنها تو رخکنه موقعیت خوبیه ولی میدونم این
استرس لعنتی نمیزاره.خب رسیدم خونه ولی هنوز که هنوزه احساسم رو بهش نگفتم 😣😣😣😣😣😣😣😣😣
خب دیگه مسخره بازی بسه اصلان میرم جلوی در خونش وبهش میگم.
خب الان من جلوی خونه کاگیاما استادم ولی یه جوری ترسیدم که انگار روح دیدم
ااااااهههههههه این مسخره بازیا چیه!؟!!
زنگ رو زدم کاگیاما در رو باز کرد از بنظر میرسید شُکه شده باشه از اینکه منو میبینه.
: کاگیاما باید یه چیزی رو بهت بگم
من.....من......من....... من دوستت دارم
و بالاخره تونستم بگمش احساس سبکی میکنم
_________________________
راوی:
وقتی هیناتا این رو گفت انگاری یه دنیا رو به کاگیاما هدیه دادن
کاگیاما داشت توی خلصه ی آرامش و هیناتا بسر میبرد
و رفت جلو و هیناتا رو بوسید. 😚😚😚😚😚هیناتا خیلی شُکه شد
کاگیاما همون طور که داشت هیناتا رو میبوسید
اروم زبونش رو توی دهن هیناتا برد.کاگیاما: بیا بریم تو.
رفتن داخل ، یهو کاگیاما دوباره شروع کرد به بوسیدن هیناتا بنظر میرسید همین الان میخوادش 🤭🤭🤭
و بعد یه اتفاق غیر منتظره افتاد
هیتانا رفت تو هیت
کاگیاما: تو خیلی داری فرمون آزاد میکنی.
هیناتا: نمی دونم این اولین بارمه همچین حسی دارم خیلی گرممه.
کاگیاما: خب فکر کنم رفتی تو هیت
هیناتا: هیت دیگه چیه؟ چطوری میتونم این حس نفرت انگیز رو از بین ببرمکاگیاما یه فرصت طلب گفت : من می دونم چه طوری😈😈😈😈😈😈😈
شروع کرد به بوسیدن هیناتا
و اروم اروم هیناتا رو هل می داد سمت دیوار
پیراهن هیناتا رو آروم با دستش بالا زد تا رسید به پستونش
اروم گرفتش و داشت باهاش بازی می کرد
از بین اون بوسه هیناتا ناله های آرومی میکردکاگیاما لباش رو از لبای هیناتا جدا کرد و اروم اروم از چونه
تا گردن هیناتا رو کیس لاو میزد و بعد هم یه مارک قشنگ هم با دندوناش برای هیناتا باقی گذاشت
کاگیاما لباسش رو در آورد
و شروع کرد به مکیدن پستون هیناتا.
هیناتا ناله های آرومی سر میدارد که باعث میشد کاگیاما
بیشتر تحریک بشه و با شدت بیشتری مکه بزنهکاگیاما دست از مکیدن بر داشت و یه گاز به پستون هیناتا زد هیناتا یه ناله ی نسبتاً بلند داد
کاگیاما هیناتایی که جون نداشت روی پاهاش بایسته رو بغل کرد و گذاشت روی تخت
لباس هیناتا رو در آورد و دوباره شروع کرد به مکیدن پستونش
و با اون یکی دستش با اونیکی پستونش بازی میکرد
YOU ARE READING
My alpha
Romance«وضعیت: در حال نوشتن» خب سلام این اولین فن فیکمه و تجربه کافی ندارم که خوب بنویسم و از اون جایی که من عاشق ژانر امگاورسم اومدم هایکیو رو با ژانر امگاورس مخلوط کردم 😁😁😁😁 به شدت اسمات داره 🔞🔞🔞🔞🔞🔞 اونایی با اسمات دار مشکل دارن نخوننش خلا...