☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎☀︎︎
¤ جدی که نمیگی؟
" کیونگ.... من کاملا جدیام.
₩ یعنی تو و اون کریس وو الان باهمید؟
" اره
₩ تو بهش اعتراف کردی؟
" خب یه جورایی. یعنی دوتایی اعتراف کردیم
₩ واقعا واقعا واقعا الان شما با همید؟
" کری؟
₩ نه
" پس نفهمی؟
₩ خیلی عوضی... باید زود تر بهم میگفتی
کیونگسو درحالی با خنده و هیجان ضربه ای به کمر سوهو زد گفت
" وحشی.
₩ بهم بگو از جریان همون دستبند شروع شد؟
" اره.
₩ فااااک.... میدونستم
" بنظرت عمو و هیونگ مشکلی باهاش دارن؟
کیونگسو نگاه چپی به سوهو انداخت
₩ از کی تاحالا انقدر احمق شدی؟ اونا خودشون گی هستن.چرا باید با رابطهی شما مشکل داشته باشن؟
" تو احمقی. منظورم پسر بودن هر دو نیست. منظورم اینکه کریس پسر خالهی هیونگه و منم برادر زادهی عمو.
₩ آهاان. منظورت همون غیرت روی فامیل خودیه؟
سوهو سرشو تکون داد.
₩ اونا منطقی تر از این حرفان.نگران نباش.
" امیدوارم . خوشبختانه مشکل کریسمس حل شد.
₩ کریسمس؟
" میخواستن منو همراه خودشون به چین ببرن. ولی این قضیه هیچ جوره شدنی نبود.
₩ شت! به خاطر خانوادت؟
" اوهوم . برای همین عمو و لوهان هیونگ کلا بیخیالش شدن.
کیونگسو سرشو تکون داد و چند لحظه بعد انگار چیزی رو به خاطر اورده باشه خودشو به سوهو نزدیک تر کرد
₩ ببینم...
سوهو بهش نگاه کرد
₩ باهاش خوابیدی؟
سوهو کیونگسو رو عقب هل داد
" منحرف !
₩ یااااا..... پس اینکارو کردی؟
کیونگسو با صدای بلند گفت و سوهو ازش فاصله گرفت.
............................................................*بابا.. ترو خدا بزار برم.
کریس درحالی با ناراحتی وارد اتاق پدرش میشد گفت
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Phoenix
Hayran Kurguتحمل کردن یا فرار؟ ظرفیت تحمل آدما مثل یه لیوان با یه حجم مشخصه و ممکنه روزی با یک قطره اون لیوان سرریز بشه. تحمل سرریز شد و بدون فکر کردن به چیز دیگهای همهی گذشتشو پشت سرش گذاشت. ☯︎نویسنده:leucanthemum ☯︎کاپل اصلی: کریسهو ☯︎کاپل فرعی: شیوهان، چا...