نمیدونم چرا اینقدر برای من طول کشید ولی دلیلش هر چی که بود باعث خشک شدن کمرم شده بود .
تشکری از میکاپ ارتیستم کردم و از جام بلند شدم و بدنمو کشیدم . یک ساعت دیگه تایم ما برای استیج بود . بعد از چند سال تمرین و استیج و کنسرت دیگه سر هیچکدومشون استرس نمیگرفتم ولی قطعا نیل استرس داشت .
با چشم دنبال یه دختر مو طلایی گشتم ولی هرچی دیدم فقط مو مشکی یا قهوه ای بود که اخریش هم پریماه بود که با سر و صدا وارد شد
-سلام به همگی خسته نباشید
چهره ی بشاشش چیزی بود که سهون همیشه دیده بودش . پریماه نمیشد گفت برعکس نیل ... متفاوت با نیل بود ... نیل فاز خوب و بد داشت بعضی وقت ها شیطون بود بعضی وقت ها اروم ولی این دختر ...کلا سرخوش بود ...
پریماه شروع به صحبت با پسرا کرد و از برخوردش مشخص بود داره سعی میکنه جو و عالی نگه داره ...
از بغلش رد شدم که برم دنبال نیل که با صدای ارومی گفت : خیلی استرس داشت حواست بهش باشه .
سری به نشونه ی فهمیدن و تشکر تکون دادم و رفتم تا پیداش کنم
پشت صحنه ندیدمش جای دیگه ای نمیتونست باشه که ...
-ببخشید خانم
دختری که مشخص بود مسئول نورپردازیه با ذوق گفت : سلام بفرمایید
تا حالا ندیده بودمش فکر کنم تازه اضافه شده بود بهتر این بود که بهترین رفتار و با کارکنان اینجا داشته باشی چون حتی اگر نمیخندیدی هم به عنوان بدرفتاری برداشتش میکردن .
لبخندی بهش زدم و گفتم : شما نیل و ندیدین؟ همون خانمی که اینجا نشسته بود
چند لحظه فکر کرد و گفت : اون خانمی که موهای عسلی داره؟
-بله درسته
با دست به راهرو اشاره کرد " رفتن طبقه ی سوم استراحت کنن"
-خیلی ممنونم خسته نباشید
و بعد از زدن لبخند دوباره ی به سمت اسانسور رفتم . احتمالا بخاطر صداهایی که میومد رفته بود تا از این جو دور باشه
************
-وای چه خوشگل شدی بکی
بکهیون هم که تحت تاثیر ذوق پریماه قرار گرفته بود با خوشحالی گفت : واقعا ؟ خوب شدم ؟
پریماه سرشو تند تند به نشونه ی مثبت بودن تکون داد بکهیون تو اینه نگاه دیگه ای به خودش انداخت با اعتماد به نفس کتشو مرتب کرد ولی با به یاد اوردن یه چیزی برشگت طرف پریماه
-دروغگو
پریماه شوکه از رفتارش گفت : وا من که چیزی نگفتم
بکهیون اخمی بهش کرد : این تیپ همونیه که موقع فیلم برداریه موزیک ویدئو زدم و تو اون روز بهم گفتی که شبیه خروس شدم .
میگن دروغگو کم حافظه اس ... در هر صورت دیگه نمیشد جمعش کرد
با لحن بی خیالی گفت : واقعا گفتم ؟ خب شاید اون روز شبیه خروس بودی به نظرم
برای اینکه دستم بیشتر از این رو نشه با گفتن " یه سر به بقیه میزنم " از محیط دور شدم .
چانیول داشت چند تار مویی که روی صورتش ریخته بود و جا به جا میکرد
-جوووون چه جیگری شدی
چانیول با شنیدن صدای شیطون پریماه چرخید طرفش و لپشو کشید
-مرسی فسقلی
میدونست الان اعتراض میکنه و همینطور هم شد
-من کجام فسقلیه؟
"بگو کجات نیست ؟" کریس که حواسش به حرفاشون بود به پریماه گفت.
پریماه با حاضر جوابی گفت : اقای وو کسی از شما نظر خواست؟
کریس بی تفاوت شونه ای بالا انداخت
_ پشیمون شدم زبونت حق قدتو خورده
زبونی بهش در اوردم و به طرف شیومین و چن و لوهان که کنار هم
نشسته بود رفتم . لوهان چشماش داشت میدرخشید و برای پریماه زیبا بودن یه مرد در این حد غیر قابل باور بود
شونه اش و فشار داد
-شبیه اهو شدی
خیلی از فن ها بهش این لقب و میدادن ولی میخواست بدونه علت پریماه برای زدن این حرف چیه .
پریماه ادامه داد : چشمات برق میزنه
لوهان لبخند به شدت ناز و مهربونی بهم زد .
-چینچا ؟ کوماوو
روی صندلی که کنار لوهان بود نشستم که با حرف زدن چن دولا شدم
جلو تا بتونم ببینمش
-چقدر خوبه که اینجایی پریماه
_چرا؟
چن با هیجان گفت : اگه با حضور تو اینجا دیگه حوصله سر بر نیست
شیومین هم سریع پشتش گفت : اره اره راست میگه قبلا بیکار اینجا میشستیم تا نوبتمون بشه ولی تو انقدر از اولش تا الان باهامون حرف
زدی که گذر زمان و نفهمیدیم
سرمو کمی بالا گرفتم و با اعتماد به نفس گفتم : پس تا میتونید از حضورم بهره ببرید فرزندانم
متوجه شد که لی روی صندلی خالی کنارش نشست . بی توجه بهش به رو به زل زد . حتی دلش نمیخواست نگاهش بهش بیوفته.
اما لی ... این اولین باری بود که خودش میخواست حرف بزنه و پریماه هم تلاشی برای حرف زدن باهاش نمیکرد .
-پریماه ...
با بلند شدن یه دفعه ای پریماه از بغلش شوکه شد ...
میدونست کار اشتباهی کرده منکرش نمیشد ولی از پریماهی که این چند وقته شناخته بود انتظارشو نداشت ...
پریماه دلش نمیخواست باهاش حرف بزنه ... دیگه نمیخواست ... نه الان
نه هیچوقت دیگه باهاش هم کلام نمیشد...
YOU ARE READING
Foreign love
Fanfiction♡ ғoreιɢɴ love ♡ ◾ wrιтer : ɴυѕнιɴ ◾ ɢeɴre : roмαɴce | drαм | coмedy ◾ خلاصه نیل برای ادامه ی درس کشور کره و انتخاب میکنه ولی هیچوقت فکرشم نمیتونست بکنه که قراره با اکسو همسایه بشه ...