🌌chapter 38

49 17 3
                                    

دو ساعت از وقتی که چانیول رفته بود تا عکس ها و گیر بیاره گذشته و بود علاوه بر کریس بقیه پسرا هم منتظر بودن تا ببینن هدف کریس از این کار چیه ...
سوهو به منیجرشون خبر داده بود که بیاد این اشوب و جمع کنه اما نگفته بود لی مورد حمله قرار گرفت گفته بود یه خونریزی ساده برای هموفیلیشه . هر چقدر کمتر به بقیه خبر میداد کمتر خبر پخش میشد
تنها کسایی که تو بیمارستان مونده بودن کریس و سوهو و لوهان و چن و بکهیون بودن بقیه هم برگشته بودن ویال و بکهیون به زور نیل هم باهاشون راهی کرده بود هیچ به غیر از تنگ کردن جا هیچ فایده ی دیگه ای نداشت .
پریماه تو اتاقش خواب بود و بکهیون هم اومده بود تو اتاق لی تا ببینه چه خبره...
چانیول بالاخره اومد و یه دستش یه پوشه بود. پوشه و به طرف کریس گرفت " تمام عکسایی که تونستم گیر بیارم "
کریس پوشه و از دستش گرفت و تمام عکس هایی که توش بود و ریخت روی میز ...
یکی یکی عکس ها و رد میکرد و بقیه هم تو سکوت حرکاتشو دنبال میکردن چون نمیدونستن کریس دنبال چیه ...
کریس هر چی بیشتر میگشت کمتر اون چیزی که میخواست و پیدا میکرد و داشت مطمئن میشد که از همون اول باید پلیس و در جریان میذاشت هر عکسی که میدید و مینداخت طرف بکهیون که کنارش نشسته بود .
اخرین عکس هم پرت شد تو بغلش که بک سرشو کالفه کشید عقب و زیر لب غر زد " نمیگه چه مرگشه هی عکس پرت میکنه " با دیدن چیزی تو اخرین عکس بقیه عکس ها و گذاشت کنار و اونو نزدیک صورتش کرد .
چانیول : هیونگ چی شد ؟
کریس دستی تو موهاش کشید " هیچی نبود "
" چرا یه چیزایی انگار هست " بکهیون با گفتن این حرف توجه کریس و جلب کرد به نقطه ای تو عکس که یه مرد سیاه پوش بود
کریس : چرا من ندیدمش ؟!
بکهیون میخواست بگه چون کوری ولی خب هیونگش بود باید احترام نگه میداشت " عیب نداره هیونگ دنبال همین بودی ؟"
کریس عکس و از دست بک گرفت "اره "
دی او که متوجه نمیشد چی این عکس قابل توجهه گفت : خب که چی؟
کریس ضربه ای به عکس تو دستش زد " احتمال اینکه این مرد تو سر لی باشه زیاده"
"چرا تهمت میزنید الکی ؟ بر چه مبنایی ؟" لوهان با تعجب از حرف کریس اینو گفت
قبل از اینکه کریس به حرف بیاد بکهیون پیش دستی کرد " هیونگ مشخصه یه رهگذر عادی نیست اولا ما که تیپ سرتاسر مشکی و کلاه و ماسکشو رد میکنیم ولی خب نکات بعدی ...من این مرد و وقتی رفتیم ده خرید کنیم دیدم و تو ده هیچکس ماسک نداشت پس چرا این مرد با این استایلی که مشخصه برای شهره ماسک بزنه ؟ اگه به این عکس هم نگاه کنی پشت دیوار قایم شده یعنی نمیخواسته کسی متوجهش بشه و نگاهشبه کجاست ؟"
منتظر شد تا جوابشو بدن ولی با نگرفتن جوابی خودش ادامه داد " بابا داره به طرف بیمارستان نگاه میکنه به نظرتون عادیه این مرد و هم تو روستا دیده باشیم هم اینجا ؟ دو نفر که نمیتونن باشن قطعا داشته ما رو
تعقیب میکرده " و با پوزخند مغروری عکس پرت کرد روی میز و به قیافه ی پسرا که دهنشون باز مونده بود خیره شد
چانیول عکس و برداشت " ولی نه بکهیون نگاه کن ... به طرف بیمارستان نگاه نمیکنه نگاهش اونورتره ..."
کریس چشماشو بست تا تمرکز کنه " اون لحظه ای که لی و پریماه و اوردیم هممون یه جا جمع بودیم به غیر از ..."
"نیل و سهون " لوهان حرفشو کامل کرد
" ولی اخه چرا باید به اونا نگاه کنه ؟" بکهیون مشکوک پرسید
"منتظر جواب خودتونیم کاراگاه بیون" چانیول با لحن طنزی گفت
بکهیون دستاشو به نشونه ی تسلیم بالا گرفت " متاسفم برای امروز مخم همراهی نمیکنه"
کریس به پشتی مبل تکیه داد و دستشو جلوی دهنش گرفت . باید با خود نیل صحبت میکرد...
************************
بعد از دو روز بستری بودن دکتر بار دومی بود که اومده بود بهش سر بزنه " میشه گفت پاتون تو وضعیت خوبی قرار داره و ..." دفتری که دستش بود و بست و به پریماه لبخند زد " فکر کنم خوشحال بشی که میتونی امروز بری خونه فقط هفته ی دیگه برای کشیدن بخیه هات باید دوباره ببینی منو متاسفانه "
پریماه لبخند کمرنگی بخاطر لحن بامزه اش زد و حتی نمیتونست چیزی در جوابش بگه چون کشیدن بخیه ها سخت بود و واقعا متاسف بود برای دیدن دوباره ی دکتر...

دی او وارد اتاق شد و با دیدن دکتر عقب ایستاد تا مزاحم کارش نشه .
دکتر دفتر و به دست پرستار کنارش داد " هیچوقت یه بانوی ایرانی مریضم نبوده و نمیدونم بگم متاسفم یا خوشبختم که شما رو دیدم"
پریماه ابرویی بالا انداخت و مثل همیشه با حاضر جوابی گفت "شما که خوش سعادت بودین ولی خب من خیلی خوش شانس نبودم تا یه جور دیگه باهاتون ملاقات کنم "
-پس فکر کنم باید یه قول برای شام بگیرم
دی او اول داشت به حرفاشون گوش میداد ولی با گفتن جمله ی اخرش اخماش ناخوداگاه تو هم کشیده شد . به چه جرئتی داشت باهاش لاس میزد و دیت تعیین میکرد؟
"فکر میکنم مریض به استراحت نیاز داره" با این جمله ابراز وجود کرد و به عبارت دیگه مکالمشون و کات کرد .
دکتر به طرف مردی که کنار اتاق ایستاده بود برگشت و گفت : به اندازه ی کافی استراحت کردن شما میتونی بری کارهای ترخیصشو انجام بدی
و میخواست در اصل دی او دک کنه تا بتونه از دختر چشم مشکی روی تخت شماره بگیره چون هیچ جوره قرار نبود این فرصت و از دست بده اما خب با بد کسی در افتاده بود چون دی او لجبازتر از اون دکتر بود
کارهای ترخیصش از قبل انجام شده فقط الان نیازه من کمکشون کنم تا اماده بشن زودتر از اینجا بریم
پریماه به وضوح فشرده شدن فکشو دید و پری نمونده بود براش که بریزه
دکتر لبخند زوری زد و به حرف اومد " عه واقعا ؟ خب پس " نمیتونست بیشتر اصرار کنه بالاخره که برای کشیدن بخیه باید میدیدش . با این فکر لبخندش واقعی تر شد و دست پریماه و فشرد " از اشنایی خوشحال شدم بقیه ی صحبت هامون باشه برای یه موقعیت بهتر هفته ی دیگه‌ میبینمتون"
پریماه متواضع سرشو تکون داد . دکتره کیوتی بود و پریماه بدش نمیومد یکم اذیتش کنه .
دکتر زودتر از اتاق خارج شد و اما پرستار کنار دی او ایستاد . دی او از حرکاتش میتونست حدس بزنه که این دختر فنشه...
-من ...میتونم...یه عکس باهاتون ...
" جون بکن دیگه" پریماه کلافه از من من کردنش به فارسی گفت که انگار برای دختره موثر هم بود‌
_میتونم یه عکس باهاتون بگیرم؟
دی او اخماش یکم باز شد و سعی کرد لبخند بزنه تا فنشو نترسونه
-بله حتما
پرستار با دیدن لبخند دی او خیالش راحت شد و سریع گوشیشو و از جیبش دراورد . بعد از گرفتن سلفی که خود دی او اونو گرفت پرستاره بعد از تشکر فراوان از اتاق خارج شد و حالا دی او موند و پریماه و یه جو معذب کننده ...
حس میکرد بکهیون حرفاشو به دی او منتقل کرده چون دلیلی نداشت که الان اینجا باشه چون قبل از اینکه دی او بیاد بکهیون اومده بود نیل و از پیشش برده بود .
با به حرف اومدن دی او نگاهشو بهش داد " من نمیدونم دکتره یا چی ؟ اومدی مریضتو معاینه کنی نه شماره بگیری که "
خیلی بامزه داشت حرص میخورد و غرغر میکرد و پریماه نمیتونست نیشش و که داشت باز میشد و نگه داره
_حرص نخور
-کمتر خوش و بش کنی کمتر حرص میخورم
خودشو جمع و جور کرد و نیششو بست . جلوی این پنگوئن نمیشد کوتاه اومد
-به من چه خب طفلی مریض ایرانی نداشته ذوق کرده بود نمیتونستم بزنم تو ذوقش که ... بعدم فکر کردی همه مثل تو بی احساسن که دختره دو ساعت داشت میمرد تا حرف بزنه اونوقت تو فقط نگاهش میکردی
بدون اینکه اخماشو باز کنه گفت : من اخلاقم همینه
پریماه دستاشو تو هم قفل کرد و با لحن حق به جانبی گفت : پس سعی کن درستش کنی
دی او میدونست که تو زبون حریف پریماه نمیشه اگر بکهیون یا چانیول بود با کتک ادمشون میکرد ولی بعید میدونست که پریماه با کتک هم ادم بشه البته که خودش قبال از پریماه کتک خورده بود و بیشتر ترسش از این بود که دوباره ضرب دستشو بچشه...
***************************
_نه نمیشناسم
بکهیون: بابا درست نگاه کن
نیل به اصرار بکهیون دوباره به عکس نگاه کرد ولی تاثیری نداشت
_نه نمیشناسمش
کریس : پس هیچی
عکس و ازش گرفت کریس دستی به شونه ی کریس زد و گفت : فکر کنم همون بهتر باشه پلیس موضوع و بررسی کنه
کریس نفسشو داد بیرون " میخواستم خبر پخش نشه"
"کجای کاری همین الان هم پخش شده" چن با لحن بیخیالی گفت .
سوهو بلند شد و تی شرتشو مرتب کرد " پاشید برید خونه من پیش لی میمونم"
نیل نگاهشو از دست های سوهو که داشت تی شرتشو مرتب میکرد گرفت و به چشماش داد " پس پریماه چی؟"
"مرخص شد " دی او که داشت ویلچری که پریماه روش نشسته بود و هل میداد گفت

Foreign love حيث تعيش القصص. اكتشف الآن