🌌chapter 43

41 20 0
                                    

_نه دو دقیقه ی دیگه پیشتونم
لی نفس راحتشو داد بیرون . همین که اتفاقی براش نیوفتاده بود یا اون ادم و ندیده بود یه شانس بزرگ محسوب میشد .
_منتظرتیم
-بُج
و گوشی قطع شد . لی با تعجب گوشی و از گوشیش فاصله داد و بهش نگاه کرد .
بکهیون : چی شد ؟
یکی از ون ها رفته بود و یه ون مونده بود .
لی گوشی بکهیون و به طرفش گرفت و بکهیون و ازش گرفت
-گفت داره میاد فقط ...
چانیول که پشت نشسته بود خودشو به زور کشید جلو و تاعو داشت زیر دست و پای درازش له میشد
چانیول : فقط چی؟ چیزیش شده ؟
لی با نگاه ناخوانایی گفت : قبل اینکه قطع کنه گفت بُج
کریس با گیجی پرسی : گفت بُج ؟ یعنی چی ؟
_بُج؟؟؟؟؟؟
چانیول با بهت گفت . انگار که خودشم باورش نمیشد پریماه همچین چیزی و گفته باشه
لی به طرفش رفت " چیزی میدونی ؟"
چانیول : این یه رمزه
سوهو : رمز چی؟

فلش بک

از اون روز هایی بود که پریماه حوصلش به شدت سر رفته بود و ادمی هم نبود که اهل بیرون باشه یا تنهایی برای خودش خوش بگذرونه در نتیجه از سر مجبوری نشسته بود و داشت با لوهان فوتبال میزد و شانسی شانسی به نتیجه ی خوبی هم رسیده بود بازی دو دو بود و در این لحظه اگر بغلشون توپ هم میترکید متوجه نمیشدن .
شیومین با چشم های گربه ای شکلش به صفحه تی وی زل زده بود و در حین خوردن نون بازیشونو دنبال میکرد ( شیومین عاشق انواع مختلف نونه)
نیمه ی دوم بازی بود و کمتر از یک دقیقه مونده بود تا سوت پایان زده بشه و پریماه داشت تمام تالشش و میکرد تا حداقل نتیجه و مساوی نگه داره چون عمرا اگر قبول میکرد که اون دوتا گل و شانسی زده و اگر لوهان نتیجه سه دو به نفع خودش میکرد میتونست با این گل بزنه تو سرش ...
حدود سی ثانیه مونده بود تا پایان بازی بشه و پریماه به اون چیزی که میخواد برسه اما شانس بدش موقعیت گل برای لوهان جور شد و کاراکترش تو بازی داشت عین ببر میرفت طرف دروازه ...
پریماه معتقد بود که توی هر نوع بازی یا باید استعداد داشته باشی یا اگه نداری تقلب کنی
از اونجایی که هیچ استعدادی تو فوتبال نداشت در لحظه تصمیم گرفت و تنه ی محکمی به لوهان زد . انقدر شدتش زیاده بود که خود لوهان از مبل پرت شد پایین و دسته بازیش افتاد اونور ترصدای داد لوهان مساوی شد با زدن سوت پایان بازی و بالا پایین پریدن پریماه با خوشحالی ...
-یاااااا
پریماه با بی خبری ظاهری بهش نگاه کرد
-چرا سر من داد میزنی ؟
شیومین تیکه ی اخر نان و توی دهنش چپوند و انگار که مجبوره حرف بزنه با دهن پر گفت : چون جر زنی کردی
پریماه نگاهی بهش کرد که شیومین فهمید باید دهنش و ببنده و بیشتر از این حرف نزنه
لوهان از روی زمین بلند شد " تو نباید این کار و میکردی"
-اما من که کاری نکردم...
پریماه یه جوری این حرف و زد که اگه این اتفاق برای کس دیگه ای افتاده بود و لوهان نمیدونست باور میکرد که حق پریماهه
با اخم و لحن عصبی که نمیتونست کنترلش کنه گفت : پس حتما اونی که پخش زمین شد تو بودی نه ؟
پریماه تنها واکنشی که داشت خنده ی مسخره ای بود که میخواست گندشو لاپوشانی کنه
لوهان دسته و از زمین برداشت و گذاشتش روی میز کوفت این کارت درست نبود
-اصلا خوب کاری کردم موقعیتش پیش بیاد بازم این کار و میکنم تو خجالت نمیکشی ؟ وقتی بازیت انقدر خوبه نباید با کسی که زیر خط صفره بازی کنی یا اگرم بازی میکنی باید بهش اسون بگیری نه اینکه پا به پاش بری جلو و انتظار برد هم داشته باشی اصلا روت میشد گل سوم و به من بزنی؟ اونم به من؟ منننننن؟
یه جوری من و بلند گفت که لوهان یه قدم با ترس رفت عقب ...
پریماه به خودش اشاره کرد
-منی که حتی نمیدونم چجوری دو تا گل و زدم ؟ عیب نداره مستر لوهان هیییییچ عیبی نداره از این به بعد دیگه باهات بازی نمیکنم تا تنهایی حوصلت سر بره و این اقا هم کنارت نونشو سق بزنه
لوهان میخواست بگه که اصلا من پیشنهاد ندادم باهام بازی کنی خودت اومدی بهم گفتی اما پریماه محل حادثه و ترک کرده بود .
لوهان به شیومین نگاه کرد "چی شد الان؟"
شیومین از جاش بلند شد سری تکون داد
-خب راست میگه دیگه ... جوگیر بازی در میاری انقدر رفتی تو هیجان که اخر سر منم انداختیش ...
شیومین به پریماه حق میداد با اینکه الکی شلوغش کرده بود فقط نمیدونست که پای خودش چرا وسط کشیده شده...

Foreign love Où les histoires vivent. Découvrez maintenant