PART 9

1.9K 322 88
                                    

جیمین بعد از صحبت با مهمونا و رز ، به اتاقش رفت تا با جونگ کوک صحبت کنه

_جونگ کوک؟ جونگ کوکی ...

جیمین جونگ کوک رو دید که روز زمین نشسته و به بیرون نگاه میکنه

این صحنه قلبش رو شکوند.

جلو رفت و کنارش نشست ، جونگ کوک بخاطر اینکه توی افکارش فرو رفته بود متوجهش نشد .

_جونگ کوکی ..

جونگ كوک با شنیدن صدای جیمین به سمتش برگشت . وقتی جیمینو دید به سرعت نگاشو دور کرد و بزرگتر آهی کشید

_من میدونم که از دستم عصبانیی اما لطفاً گوش کن

_ به چی گوش کنم ؟

_ جونگ کوک نگاه کن ...

_ نمیشه منو تنها بذاری؟ رز احساس تنهایی میکنه برو پیشش

_جونگ ...

_ لطفا هیونگ حالم خوب نیست و دیگه بهانه ای ندارم ، پس برو

_ بیبی لطفا!

جونگ کوک در آخر به جیمین نگاه کرد و اشک توی چشماش حلقه زد

_ چرا اینجوری میکنی؟

زمزمه كرد و به هق هق افتاد .

_ چرا؟ چرا هیونگ ، تو می دونی که من عاشقتم ، چرا ... هی راهی به من نشون می دی ، در حالی که دیگه امیدی باقی نمونده ...

شروع کرد به گریه کردن و جیمین بغلش کرد .

_ خیلی متاسفم ، من باید در این مورد باهات صحبت می کردم ، اما من ... می خوام تو رو خوشحال ببینم .

جونگ کوک ازش فاصله گرفت .

_ هیونگ من نمیخوام با کس دیگه ای ازدواج کنم ... میتونم ... فقط اگه بخوای بری اما ...

جیمین گونه های جونگ كوک رو نوازش كرد و روی گونه های سرخش بوسه زد

_ تهیونگ مرد خوبیه ، من می دونم که یکم زود عصبی میشع ... اما اون مرد خوبیه ، هرگز تو زندگیش عشق دریافت نکرده ، پدر و مادرش رو توی جونی از دست داده ، زندگیش رو به تنهایی ساخته و سختی های زندگیش اونو نسبت به مردم حتی پسر خودش سرد و بی ادب کرده ، به اون بچه ی کوچولو فکر کن جونگ کوکی ، اون سزاوار عشق زیاده!

جونگ کوک با افتخار به جیمین نگاه کرد ، اون خیلی مهربون و دلسوزه ، که باعث می شد عمیق تر عاشقش بشه اما می دونست که نمی تونه بزاره قلبش بیشتر از این بشکنه.

جونگ کوک حتی یه ذره هم به ناراحتی تهیونگ اهمیت نمی‌داد . چیزی که آزارش میداد این بود که جیمین حتی به خودش زحمت نداد که ازش بپرسه چی می خواد

جونگ کوک آهی کشید

_باشه هیونگ ... من ... باهاش ​​ازدواج می کنم

𝑨 𝑺𝒆𝒄𝒐𝒏𝒅 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒄𝒆 𝑨𝒕 𝒍𝒐𝒗𝒆 (Vkook) Translated ✅Место, где живут истории. Откройте их для себя