PART 28

1.3K 174 8
                                    

_ اپاااااا کی فرود میایمم !! کی ؟! کی!؟

جونگ کوک لبخندی زد و دستش رو بین موهای گسر کوچولوش برد .

_ فقط چند دقیقه ی دیگه ، نگران نباش

جونگ کوک با لبخند گفت و تهجون بیشتر غرغر کرد و تنقلاتش رو از توی باکس غداش دراورد و به بیرون ، از پنجره نگاه کرد .

جونگ کوک آهی کشید که به صندلی تکیه داد ، به شدت عرق کرده بود احساس سرگیجه و حالت تهوع داشت و شکمش غرش می کرد .

بعد از ده دقیقه ی طاقت فرسا ، اعلام فرود داده شد و جونگ کوک بلند شد و چمدون هاشون رو بیرون آورد و تهجون دور صندلی پرید .

_ هوراااااا داریم میریم ددی رو ببینیممم

تهجون جیغی کشید و جونگ کوک پیشونی کوچولوی دوست داشتنیم رو بوسید و قهقهه ای زد .

چمدونش رو روی زمین گذاشت و با فرود هواپیما تهجون رو برداشت و به آرومی پایین اومد .

____

_ بالاخره رسیدین .

تهیونگ با لبخند بزرگی بیرون از فرودگاه ایستاد و هر دوشون رو در آغوش گرفت .

جونگ کوک گونه ی تهیونگ رو نوازش کرد

_ جلسه چطور بود؟

_ عالی! به توافق رسیدیم

نیشخندی زد و تهجون رو به بغل گرفت

جونگ کوک خسته سری تکان داد و چشماش رو مالید .

_ اهوم من باید یه چرتی بزنم.

جونگ کوک زمزمه کرد که به دنبال تهیونگ به سمت ماشینش رفت .

تهیونگ روی صندلی راننده رفت و جونگ کوک کنارش نشست و تهجون رو توی بغلش گرفت .

تهیونگ نگاهی نگرانی به جونگ کوک که رنگ از صورتش پریده بود و نفس نفس میزد ، انداخت

_ هی...خوبی؟

در حالی که ماشین رو روشن می کرد با نگرانی پرسید

جونگ کوک تکونی خورد و سرش رو تکون داد.

_ هومم ... آره ! من کاملا خوبم نگران نباش

نیشخندی محوی زد و تهیونگ کمی نگران سری تکون داد

_ این یه پرواز طولانی بود باید استراحت کنین، اول میبرمتون هتل، بعدش میریم مهمونی باشه؟

جونگ کوک سری تکان داد و از پنجره بیرون رو نگاه کرد . شروع به فکر کردن به چیزهایی کرد ، گونه اش رنگ گرفت و امیدوار بود همه چیز خوب پیش بره .

____

تهیونگ به جونگ کوکی که کنارش خوابیده بود نگاه کرد و گونه اش رو بوسید.  هر دوشوو بعد از اون پرواز طولانی بسیار خسته بودن

𝑨 𝑺𝒆𝒄𝒐𝒏𝒅 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒄𝒆 𝑨𝒕 𝒍𝒐𝒗𝒆 (Vkook) Translated ✅Where stories live. Discover now