_ ل... لط... لطفا... ته... تهیونگ... من... من فقط... می خوام... بدونی ...
جونگ کوک بین بوسه هایی که میزد آروم زمزمه کرد و همینطور که روی سینه تهیونگ نشسته بود و به آرامی حرکت کرد ، تهیونگ ناله ای کرد ولی جوابی نداد .
جونگ کوک با دیدن چشمای سرد تهیونگ ناله ای کرد و هق هق زد و دوباره به چشما سرد شوهرش نگاه کرد که هیچ حسی درونشون نبود .
_ اهه ... لطفا تهیونگ !
جونگ کوک به ارومی زمزمه کرد و دستشو روی سینه ی تهیونگ تکون داد .
تهیونگ چشماش رو بست . ذهنش درگیر بود . مگه این همون چیزی نبود که میخواست ... اینکه جونگ کوک رو تا موقعی که از ته گلوش اسمشو صدا نزده بود از بفاک دادنش دست برنداره . ولی تسلیم نمیشد .
از اون طرف جونگ کوک بخاطر بی محلیی که بهش شده بود غری زد وسرشو توی گردن تهیونگ برد . پوست کلفت تهیونگ رو بین لباش برد کمیخشن مکید و باعث شد تهیونگ هیسی از درد بکشه .
_ ش ... شت هیونگ تمومش کن !
تهیونگ گفت و سعی کرد جونگ کوک رو از خودش دور کنه اما جونگ کوک محکم تر تهیونگ رو چسبید . _ نه، تمومش نمیکنم
جونگ کوک با صدای مظلومی لب زد . سرش رو بالا اورد و همین که تهیونگ رو نگاه کرد . کمی از پوست ترقوه اش رو بین لباش برد و مکید . با شنیدن صدای ناله ی تهیونگ خنده ی ریزی کرد .تهیونگ موهای جونگ کوک رو محکم گرفت و به سمت عقب نگه داشت
_ تو خیلی هورنیی هیونگ !
تهیونگ با پوزخند گوشه ی لبش گفت و جونگ کوک ناله ای کرد_ اهههه
جونگ کوک لباش رو لیس زد و با چشمای براقش به تهیونگ زل زد .
_ لطفا .... تهیونگ ؟ من فقط میخوام که تو هم منو بخوای .... مشکلش چیه ؟ بخاطر .... بخاطر اکنار کشید
تهیونگ با چشمای گرمی به جونگ کوک نگاه کرد و لبش رو گاز گرفت و اهی کشید .
_ نه هیونگ ... نمیفهمی ، من نمیتونم این کارو انجام بدم، حداقل الان نه ، به زمان نیاز دارم
تهیونگ گفت و شقیقه هاش رو ماساژداد ولی حونگ دوباره خودش رو روی سینه ی تهیونگ انداخت و لباشو اویزون کرد .
_ فقط بهم بگو که تونمی خوای با من انجامش بدی
جونگ با صدای کیوتی گفت و نگاهش رو به سمتش گرفت . تهیونگ با دیدن قیافه ی جونگ کوک خنده ی بلندی کرد .
_ تو بچه ای
تهیونگ با خنده گفت که جونگ کوک خرخری کرد و با خشم به تهیونگ نگاه کرد
_خب، مجبور نیستی ... اوهوم ... این ... این کار رو با من انجام بدی ، من به تنهایی میتونم با وسایل خودم کارمو انجام بدم .
YOU ARE READING
𝑨 𝑺𝒆𝒄𝒐𝒏𝒅 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒄𝒆 𝑨𝒕 𝒍𝒐𝒗𝒆 (Vkook) Translated ✅
FanfictionCouple : Vkook . Genre : Ampreg , Drama , Angst , Romance Written By ggukiestaehyung Translated By Kamari ───────ೋღ ღೋ─────── ده سالی هست که جونگ کوک ازدواج کرده اما هیچ عشقی از شوهرش جیمین دریافت نمیکنه . تهیونگ یه پدر مجرده که همسرش بعد از...