special part🔞

737 108 95
                                    

صدای لخ لخ دمپایی رو فرشی های گشادش تنها چیزی بود که سکوت سنگین سوییت رو ساعت سه نصف شب میشکست...

خوابش میومد و تنها چیزی که اون لحظه اونو از تخت گرم و نرمش جدا کرده بود پرکاری ازار دهنده ی مثانه ش بود...

چند قدمی به در چوبی توالت مونده بود که تنه ی محکمی اونو به دیوار کنارش کوبوند...

_وات د فاک...

چرخید تا پس گردنی محکمی نثار مزاحم لعنتی بکنه که جهیون رو دید

+ببخشید هیونگ... فقط میخواستم از دسشویی استفاده کنم...

_و به چه دلیل فاکی فک کردی میذارم زودتر از من بری اون تو؟

البته... تیونگ خوابالو چندین درجه بد اخلاق تر از حالت عادی و در عین حال کیوت تر بود...

+کار من ضروریه

تیونگ پوکر به جهیونی ک هاله ی صورتی روی گونه هاش توی تاریکی به سختی قابل مشاهده بود زل زد

_منم نمیخام برم اونجا سیزده بدر!

تیونگ تنه ای به جه زد و سمت دسشویی رفت

صدای جهیون بالا رفت

+لی تیونگ!

تیونگ با تعجب توام با عصبانیت سمت جهیون چرخید و رو به روش ایستاد... اون داد کشیده بود؟!

_تو چه مرگته جانگ جهیون ؟!!

وقتی بیشتر دقت کرد جریان برق از سرش گذشت... خوابش کاملا پریده بود
با لکنت گفت

_ت... تو...

جهیون با عصبانیت و همون صدای نسبتا بلند جواب داد
+اره...قشنگ نگاه کن... من بیچاره اینجا دارم از شق درد میمیرم اونوقت تو سر شاشیدنت لجبازی میکنی
تیونگ پوزخند کوچیکی زد

_چیشده جانگ جهیون... تازگیا خیلی تو خواب سیخ میکنی!

+از خودت بپرس ک تو خواب بم میدی ولی بیداری نه!
تیونگ شوکه شد...

گونه های استخونیش قرمز شدن و تند شدن جریان خون توی بدنش رو حس کرد...

جهیون عصبی و مستاصل پسرک شوکه رو کنار زد و سمت دسشویی رفت...

قدمی تا در باقی مونده بود که یقه تیشرتش از پشت کشیده شد و چند قدمی به عقب برگشت...

_اگه تقصیر خودمه حق نداری تو دسشویی حلش کنی...
+ولم کن ته...

جهیون بخاطر این بحث تا حدودی دلخور بود

یقه ش رو از چنگ ته بیرون کشید و قصد کرد به اتاقش برگرده...

اما تیونگ کوتاه نمیومد

اون ظریف بود اما قوی!

بازوی جهیون رو گرفت و با شدت به عقب کشید...
گیر کردن پای جه به پایه ی مبل کافی بود تا تعادلش رو از دست بده و روی کاناپه وسط پذیرایی پرت شه...

𝐃𝐨𝐧'𝐭 𝐜𝐚𝐥𝐥 𝐦𝐞 𝐡𝐲𝐮𝐧𝐠 ✥ 𝐣𝐚𝐞𝐲𝐨𝐧𝐠-𝐜𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞Where stories live. Discover now