جونگکوک از هیجان گوشاش تکون میخورد و مادرش اومد تو اتاقش و گفت:=بریم عزیزم؟
جونگکوک با چشمای براقش و با خوشحالی گفت:
+الهههه بلیممم
(اره بریم)مادرش لبخندی زد و دستای تپلشو گرفت و باهم از اتاقش رفتن بیرون و راه افتادن سمت خونه خانم کیم .. البته زیاد راه نبود تا خونشون اونا تو ساختمون بغلیشون زندگی میکردن
باهم وارد ساختمان شدن و جونگکوک تو بغل مادرش تکونی خورد و مادرش خندید و زنگ واحد رو فشار دادن و جونگکوک سعی کرد از بغل مادرش بیاد بیرون و مادرش اونو گذاشت پایین که خانم کیم در رو باز کرد و جونگکوک با لبخند خرگوشیش گفت:
+شلام
مادر تهیونگ لبخندی زد و گفت:
#سلام عزیزم
رو به خانم جئون گفت:
#سلام ..خیلی خوش اومدین .. بفرمایید داخل
جونگکوک با کنجکاوی گفت:
+پش ته ته کوژاست؟
(پس ته ته کجاست؟)مادر تهیونگ خندید و همشون وارد خونه شدن و مادر تهیونگ گفت:
#ته ته رفته حموم و الان تو اتاقشه
جونگکوک با لبخند سری تکون داد و گفت:
+میچه بلم تو اتاخش؟
(میشه برم تو اتاقش؟)مادر تهیونگ سری به عنوان تایید تکون داد و جونگکوک با قدم های تند و کوچیکش رفت سمت اتاق تهیونگ
مادر جونگکوک به خونه کوچیکشون نگاه کرد .. خونه کوچیک و جمع و جوری بود و صمیمیت گرمی داشت ..
خانم کیم با لبخند گفت:
#بشین تا برم قهوه بیارم
مادر جونگکوک لبخندی زد و رو مبل نسکافه ای رنگ توی سالن نشست و گفت:
=خیلی ممنونم .. زحمت میشه براتون
خانم کیم با لبخندش رفت توی آشپزخونه و مشغول قهوه ریختن شد و گفت:
#این چه حرفیه .. خوشحالم که اینجایین و بیشتر آشنا شدیم
جونگکوک دو تقه به در اتاق تهیونگ زد و گفت:
+میچه بیام تو؟
تهیونگ با صدای جونگکوک لبخند مستطیلی زد و در اتاقشو باز کرد و دستاشو به دو طرف باز کرد و گفت:
_شلاااممم کوکووو .. هیلی خوش اومدییی
جونگکوک خندید و خودشو تو بغل تهیونگ پرت کرد و گفت:
+هیلیییی دلم بلات تنگ چُده بوووددد
(خیلی دلم برات تنگ شده بود)تهیونگ خندید و جونگکوک ازش جدا شد و بهش نگاه کرد و با اخم گفت:
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐋𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐋𝐨𝐯𝐞|✔︎
Romance🐯My little love🐰 عشق کوچک من🐇🌈 ✺✺✺ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆_𝒄𝒐𝒎𝒆𝒅𝒚_𝒉𝒚𝒃𝒓𝒊𝒅_𝒇𝒍𝒖𝒇𝒇_𝒔𝒎𝒖𝒕_𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈 مهدکودک هایبریدی که جونگکوک کوچولو میاد اونجا و با هایبرید بب...