یوری با ذوق به نوه هاش خیره شده بود و با دیدن تهیونگ که از آشپزخونه با شیشه شیر ها میومد به سمت بچه هاش لبخندی زد و گفت:
=تهیونگا ممنونم!
تهیونگ متعجب به یوری خیره شد و یکی از شیشه شیر هارو ناری گرفت و جلوی دهن سارانگ نگه داشت تا شیرش و بخوره..
تهیونگ کنار جونگته نشست و بغلش کرد و شیشه شیر رو جلوی دهنش نگه داشت و نوزاد هفت ماهه شروع کرد به مکیدن شیشه شیر..
رو به یوری گفت:
_برای چی تشکر میکنی اوما؟
یوری لبخند عمیقی زد و بوسه ای رو موهای تهیونگ گذاشت و گفت:
=برای اینکه مراقب جونگکوکی منی و هم بهمون نوه های خوشگل دادی!
تهیونگ گونه هاش کمی رنگ گرفتن و لبخندی زد و به جونگته که تو بغلش شیر میخورد خیره شد و لبخندش عمیق تر شد و گفت:
_نیاز به تشکر نیست اوما من عاشق جونگکوکیمم و هم بچه هامونو دوست دارم!
ناری با اخم و ناراحتی گفت:
¥یاا یوری شی چرا پسرمو میدزدی؟
یوری با بهت به ناری خیره شد و گفت:
=کی گفته؟ تهیونگ پسر منم هست!
تهیونگ ریز خندید و گفت:
_یااا دعوا نکنین من مال هیچکدومتون نیستم!
ناری و یوری همزمان با تعجب به تهیونگ خیره شدن..
+درسته اون بیبی خودمه!
جونگکوک با خنده گفت و یوری و ناری به عقب برگشتن و جونگکوک و دم در دیدن و گفتن:
"کی اومدی؟"
همزمان گفتن که باعث شد جونگکوک تکخندی بکنه و اومد تو نشیمن و بوسه ای رو پیشونی تهیونگ که با لبخند نگاهش میکرد گذاشت و گفت:+همون موقع که سر تهیونگم دعواتون شد
یوری و ناری خندیدن و یوری گفت:
=یا بدجنس نباش اون پسر ماهم هست
ناری با لبخند تایید کرد و گفت:
¥ خب فک کنم ما باید بریم!
تهیونگ با تعجب گفت:
+چی؟ چرا؟
یوری و ناری خندیدن و بهشون چشمکی زدن و ازشون خداحافظی کردن و قبل از اینکه کاملا از خونه خارج بشن ناری گفت:
¥چون مهمون های کیوتی دارین و گفتیم مزاحمتون نشیم!
تهیونگ با تعجب چندبار پلک زد و به سمت جونگکوک برگشت و گفت:
_چیشد جونگکوکی؟
جونگکوک لبخندی زد و جونگته رو از بغل تهیونگ در آورد و گذاشت کنار جونگته و به چشمای درشت جونگته خیره شد و گفت:
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐋𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐋𝐨𝐯𝐞|✔︎
Romance🐯My little love🐰 عشق کوچک من🐇🌈 ✺✺✺ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆_𝒄𝒐𝒎𝒆𝒅𝒚_𝒉𝒚𝒃𝒓𝒊𝒅_𝒇𝒍𝒖𝒇𝒇_𝒔𝒎𝒖𝒕_𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈 مهدکودک هایبریدی که جونگکوک کوچولو میاد اونجا و با هایبرید بب...