🐯Part17🐰

5.7K 718 155
                                    

÷میونی لطفا..

جیمین با مظلومیت گفت و دستاشو دور کمر یونگی حلقه کرد و به نیم‌رخش خیره شده بود تا جوابی بشنوه..

یونگی یه دستشو دور جیمین پیچید و اونو جلو کشید و حالا روبروی هم بودن و تو چشمای همدیگه نگاه میکردن و یونگی گفت:

^لعنت! چشمای خوشگلتو اینجوری نکن! اگه قول بدی از کنارم جم نخوری قبوله!

جیمین لبخند دندون نمایی زد که چشمای کشیده‌اش هلالی شدن و محکم یونگی رو بغل کرد و گفت:

÷اوهوم..جیمینی به میونی قول میده کنارش باشه!

بعد حرفش به یونگی خیره شد و با خوشحالی نگاش میکرد..
یونگی لبخند لثه‌ایش و زد و جیمین با عشق نگاش میکرد و قسم میخورد قشنگترین لبخندی که تو عمرش دیده لبخند لثه ای یونگیشه!

کمی رو پنجه پاهاش بلند شد و بوسه نرمی رو لبای یونگی گذاشت و با خجالت سرشو تو گودی گردن یونگی فرو برد..

یونگی تکخندی کرد و جیمین و به خودش فشرد و بوسه ای رو موهای نرمش گذاشت و گفت:

^یه کیوتی میخواست بره شهربازی!

جیمین سرشو بالا آورد و لبخند شیرینی زد و گفت:

÷میشه ته..اااخخخ

قیافه‌اش از درد جمع شد و از بغل یونگی اومد بیرون و با دستاش پهلوشو گرفت..

یونگی با نگرانی نزدیکش شد و بغلش کرد و گفت:

^چیشده موچی؟

جیمین نفس عمیقی کشید و یونگی دستاشو دور کمر جیمین گذاشت و رو دستاش بلند کرد و به سمت مبل روبروی تلویزیون رفت و جیمین و گذاشت روش و کنارش نشست و گفت:

^لعنتی چرا دقت نمیکنی!

جیمین فین فین کرد و گفت:

÷خب..ندیدمش!

وقتی از بغل یونگی اومده بود بیرون با هیجان پرید که پهلوش به تیزی کانتر برخورد کرده بود..
یونگی با نگرانی تیشرت جیمین و تا زیر سینه اش بالا زد و به بدن سفیدش که پهلوش کمی قرمز شده بود..خیره شد و خم شد و بوسه نرمی رو پهلوش گذاشت که باعث شد جیمین کمی بلرزه و گونه‌هاش سرخ بشه!

یونگی رو شکمش بوسه های ریز و ارومی میذاشت و جیمین کاملا گونه‌هاش سرخ شده بود..یونگی سرشو بالا آورد و به جیمین که با چشمای کشیده و براقش و گونه های سرخش نگاش میکرد..نگاه کرد و لبخندی زد و خم شد و بوسه محکمی رو لبای جیمین گذاشت و گفت:

^مزه عسل میدی..منم دوست دارم بخورمت!

جیمین با مظلومیت زمزمه کرد:

÷میشه الان جیمی رو نخوری؟! بریم شهربازی و برگردیم بعد بخورش!

یونگی تکخندی کرد و بوسه ای رو گونه جیمین گذاشت و گفت:

𝐌𝐲 𝐋𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐋𝐨𝐯𝐞|✔︎Où les histoires vivent. Découvrez maintenant