𝐌𝐲 𝐋𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐋𝐨𝐯𝐞|✔︎

🐯Part12🐰

با حس وول خوردنی تو بغلش چشماشو باز کرد و تهیونگی رو دید که تو خودش جمع شده لبخند کوچیکی زد و آروم نیم خیز شد و با دستش موهای پسر رو نوازش کرد و با صدای بمش گفت:

+ته .. بیبی

تهیونگ با حس دستای جونگ‌کوک لای موهاش لبخندی زد و سرشو بیشتر خم کرد تا احساس بهتری از دستاش بگیره و با صدای جونگ‌کوک چشماشو باز کرد و نگاه خمارش و به جونگ‌کوک داد و لبخندی زد

+پاشو باید بریم مدرسه..

تهیونگ نقی زد و گفت:

_نمیخوام .. من مدرسه نمیام

جونگ‌کوک تکخندی کرد و گفت:

+اینطوری که نمیشه .. پاشو مسواک بزنیم و یه صبحونه عالی بخوریم..

تهیونگ نگاه مظلومی کرد و گفت:

_نمیشه یه کوشولو دیگه بخوابم؟! فقط یه کوشولو

جونگ‌کوک خندید و شروع کرد به قلقلک دادنش و تهیونگ قهقهه میزد و بین خنده هایش گفت:

_کو..اههه ن.کن .. کوکو .. خخخ .. نکن

جونگ‌کوک با چشمای قلبیش به تهیونگ که چطور می‌خندید نگاه میکرد و خودشم ریز می‌خندید و آروم دست از قلقلک دادنش برداشت..

به تهیونگ که با پیشونی یکم عرق کرده اش و گونه هاش که سرخ شده بود و قفسه سینه‌اش که با شدت بالا پایین میشد و دمش که دور خودش پیچونده بود..نگاه کرد و لبخند عمیقی زد و تهیونگ با مرتب شدن نفسش سرجاش نشست و جونگ‌کوک اونو تو بغلش کشید و فشرد و تهیونگ با چشمای گرد شده‌اش گفت:

_ایی..ل..له شدم ک..کوکو

جونگ‌کوک لبخند خرگوشی زد و گفت:

+ایی لعنتی سرصبح انقد خوردنی نباش..

تهیونگ با کمی شیطنت گفت:

_عه پس خوردنیم .. ولی اینجا کسی بلد نیست بخورتم شاید یه نفر دیگه منو خورد..

جونگ‌کوک اخمی کرد و گفت:

+عه مثلا کی قراره تورو بخوره؟! کسی جرعت نداره سمتت بیاد بعدشم من که دلم میخواد همچین تایگر شیطون و وحشی رو بخورم ولی خب نمیخوام اذیتت کنم..

_اووو اینجا یکی به فکر تایگرش هم هست..خیلی خب پس قبل از اینکه تو منو بخوری شکمم و سیر کن یهو من می‌خورمت

جونگ‌کوک خندید و دست تهیونگ و باهم وارد سرویس بهداشتی شدن و شروع کردن به مسواک زدن ..

از پله ها اومدن پایین و جونگ‌کوک مشغول ریختن تو دوتا ماگ شیر شد و تهیونگ هم میز صبحونه رو چید و باهم مشغول خوردن شدن..

بعد از خوردنشون آماده شدن و از خونه اومدن بیرون و راه افتادن سمت مدرسه

دم در یونمین رو دیدن و با لبخند گشادی سمتشون رفتن و بعد از احوال پرسی رفتن تو کلاس هاشون..