تهیونگ رو مبل روبروی تلویزیون نشسته بود و داشت کانال هارو عوض میکرد تا یه چیز خوب پیدا کنه و ببینه..
و حوصله اش به شدت سر رفته و دلش برای خرگوشش تنگ شده بود..
آهی کشید و تلویزیون و خاموش کرد و لگدی تو هوا پروند و نق نق کرد..
رفت تو آشپزخونه و در یخچال رو باز کرد و جعبه توت فرنگی رو بیرون کشید و با چشمای قلبی داشت به توت فرنگیها نگاه میکرد و دمش از هیجان تکون میخورد..یکم از توت فرنگی هارو تو ظرف ریخت و رفت رو میز نشست و شروع کرد به خوردن..
با هر دونه توت فرنگی ای که میخورد از لذت "اووممم"ی میکشید..لیسی به لباش زد و گوشیش و برداشت و شماره جیمین رو گرفت..بعد از چند بار بوق خوردن صدای جیمین تو گوشش پیچید:
_الو..جیمینییییی
........
با لبای اویزونش گفت:
_اوهومممم..منم دلم برات تنگ شده..
........
_کوکو نیست
........
_نوچ..نمیزاره منم برم پیشش تا کمکش کنم..
........
_هیونگ چی؟
........
_هوممم..باشه..
........
با ذوق گفت:
_واقعنیییی؟
........
_اخجووووون عاشقتمممم جیمینییییی
........
_باشه پس من آماده میشم و میام..
........
_اوهوم..باییییی
تماسشو قطع کرد و دوید تو اتاقش تا لباسشو عوض کنه و همراه با جیمین برن خوشگذرونی..
یکم خوشگذرونی و شیطونی که بد نبود؟!تیشرت سفید رنگش و همراه با شلوار جین آبی رنگش پوشید..
موهای فرفریش رو پیشونیش پخش شده بود و به گفته جونگکوکیش اینطوری کیوت تر و خوشگل تر بود..لبخندی زد و بالم لب هلوییش رو زد و گوشیش و برداشت و از خونه زد بیرون..
تو پیاده رو درحال قدم زدن بود که جیمین پرید رو کولش..
تهیونگ کمی شوکه شده بود و با شنیدن صدای جیمین لبخند مستطیلیش و زد..جیمین از پشتش پایین پرید و محکم تهیونگ و بغل کرد..
تهیونگ بوسه محکمی رو گونه جیمین گذاشت و گفت:_دلم برات یه عالمههه تنگ شده بووودد جیمینی..
جیمین لبخند دندون نمایی زد که چشماش هلالی شد.. متقابلاً جواب داد:
÷منم همینطور تایگر شیطوووون
دست همدیگه رو گرفتن و راه افتادن..بعد از یکم خرید کردن و شیطونی هاشون سر خیابون..
تهیونگ به دکه بستنی فروشی اشاره کرد و گفت:
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐋𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐋𝐨𝐯𝐞|✔︎
Romance🐯My little love🐰 عشق کوچک من🐇🌈 ✺✺✺ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆_𝒄𝒐𝒎𝒆𝒅𝒚_𝒉𝒚𝒃𝒓𝒊𝒅_𝒇𝒍𝒖𝒇𝒇_𝒔𝒎𝒖𝒕_𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈 مهدکودک هایبریدی که جونگکوک کوچولو میاد اونجا و با هایبرید بب...