جونگکوک کلید انداخت و درو باز کرد و اومد داخل..
با ندیدن تهیونگ با کنجکاوی رفت تو آشپزخونه و گفت:+بیبی
هیچ صدایی نشنید و خوراکی ها و لوازم هایی که خریده بود رو روی کانتر گذاشت و از پله ها بالا رفت؛
آروم در اتاقشون رو باز کرد و تهیونگ رو دید که رو تخت تو بغل یکی گوله شده..اخمی رو پیشونیش نشست و جلوتر رفت و جیمین رو دید که دستاشو دور تهیونگ پیچیده و تهیونگ هم سرشو رو بازوش گذاشته و تو بغلش جمع شده و هردوشون خوابیده ان
اخمش غلیظ تر شد..چون تهیونگ تو بغل هیچکس خوابش نمیبرد..
از اتاق اومد بیرون و نمیخواست بیدارشون کنه..
با فکری که به سرش زد پوزخندی زد و با خیال راحت رفت تو آشپزخونه و سبزیجات رو شست و بعد از خشک کردنشون مشغول آشپزی شد..مشغول خورد کردن پیازچه ها بود که صدای زنگ گوشیش توجه شو جلب کرد..
سریع دستاشو شست و با دیدن اسم یونگی که رو صفحه خود نمایی میکرد سریع جواب داد:+الو؟
.....
+جانم هیونگ؟
.....
+اوهوم خوبم ممنون..عااا اره
.....
+نه نه فقط شوهرمو بغل کرده و باهم تو دنیای پشمکیشون غرق شده ان
.....
با اخمش و صدای بلندش ادامه داد:
+یاااا هیونگ خب به من چه؟ عایشش من اومدم خونه..و دید..الو؟ الو؟
با حرص گوشیو رو پرت کرد و زیر لب غر زد:
+اون لعنتی حتی نمیزاره حرف بزنم..رسماً منو به یه ورش گرفته..گربه عوضی
چندبار لگد تو هوا پروند و دوباره رفت تو آشپزخونه تا غذاشو درست کنه..
تهیونگ تکونی خورد و اروم چشماشو باز کرد و با دیدن جیمین که با لپ های برآمده اش رو بالش و لب های غنچه شده اش خوابیده لبخندی رو لباش نشست..
با احتیاط بوسه ای رو گونه جیمین گذاشت و گفت:
_جیمینااا..
جیمین با شنیدن صدای تهیونگ با وحشت از خواب پرید و گفت:
÷چیشد؟ خوبی؟ اتفاقی افتاده؟ بچه هات چیزیشون شده؟ بفاک رفتی..یا با.........
تهیونگ با حرص لگدی به رون های جیمین زد که جیمین از تخت پرت شد و افتاد رو زمین و کمرشو گرفت و ناله ای کرد و گفت:
÷یااا چته وحشییییی؟ نکنه اتفاقی افتاده و من......
تهیونگ با عصبانیت گفت:
+جیمین اون دهن گشادتو ببند!
جیمین با چشمای پاپی شکلش به تهیونگ خیره شد و با ناراحتی گفت:
ESTÁS LEYENDO
𝐌𝐲 𝐋𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐋𝐨𝐯𝐞|✔︎
Romance🐯My little love🐰 عشق کوچک من🐇🌈 ✺✺✺ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆_𝒄𝒐𝒎𝒆𝒅𝒚_𝒉𝒚𝒃𝒓𝒊𝒅_𝒇𝒍𝒖𝒇𝒇_𝒔𝒎𝒖𝒕_𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈 مهدکودک هایبریدی که جونگکوک کوچولو میاد اونجا و با هایبرید بب...