جونگکوک از تو آشپزخونه ظرف پاپ کرن هایی رو که آماده کرده بود رو گرفت و گذاشت رو کانتر که صدای در توجهشو جلب کرد..
تهیونگ با کنجکاوی گفت:
_کیه کوک؟
+نمیدونم بیب..وایسا ببینم
رفت و درو باز کرد و مادرش رو دم در دید و با تعجب گفت:
+اوما؟
یوری جونگکوک و به کنار هل داد و با عجله اومد و داخل و گفت:
=ته؟ تهیونگ کجاست؟
تهیونگ از رو کاناپه بلند شد و رفت سمت ورودی و گفت:
_من اینجام اوما..چیشده؟
ناری به تهیونگ نگاه کرد و به جونگکوک اشاره کرد و گفت:
¥هی تو بیا اینجا ببینم!
جونگکوک آب دهنشو قورت داد و به تهیونگ که با کمی نگرانی نگاش میکرد نگاه کرد و رفت سمت تهیونگ و گفت:
+چی..شده؟
یوری و ناری نگاهی بهم انداختن و رفتن سمتشون و ناری گوش تهیونگ و یوری گوش جونگکوک و گرفتن و کشیدن که صدای فریادشون بلند شد
تهیونگ با چشمای اشکیش گفت:
_یااااا اومااا چیشدههه؟ آخخ...نکن اییی..چیشده خب؟
یوری با اخمش گفت:
=نه خیرم باید دردتون بیاد تا آدم شین!
جونگکوک دست مادرش رو گرفت و با اخمش گفت:
+آخخ..اومااا بس کن..بشینید و بگین چیشدههه
یوری و ناری گوش هاشون رو ول کرد و رفتن روی مبل نشستن و تهیونگ با بغض به جونگکوک خیره شد و جونگکوک نزدیکترش اومد و دستشو دور کمرش گذاشت و باهم به سمت مبل دو نفره رفتن و نشستن و با کنجکاوی و ناراحتی که تو چشماشون معلوم بود به یوری و ناری زل زدن
یوری با دلخوری گفت:
=ته..تو حامله ای و اونوقت ما باید از دیگران بشنویم؟
ناری با دلخوری به تهیونگ نگاه کرد و گفت:
¥چرا بهمون نگفتین؟
جونگکوک با اخمش گفت:
+اما این دلیل نمیشه یهو بپرین داخل و اونجوری گوشامونو بکشین!!!
یوری و ناری همزمان گفتن:
-"متأسفیم"
تهیونگ با لبای اویزونش گفت:
_ببخشید اوما..قرار بود بهتون بگیم!
ناری با جدیت گفت:
¥دقیقا کی؟ چند روز دیگه میری تو دو ماهگی! نکنه همون موقع که میخواستی بدنیا بیاری بهمون بگی!
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐋𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐋𝐨𝐯𝐞|✔︎
Romance🐯My little love🐰 عشق کوچک من🐇🌈 ✺✺✺ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆_𝒄𝒐𝒎𝒆𝒅𝒚_𝒉𝒚𝒃𝒓𝒊𝒅_𝒇𝒍𝒖𝒇𝒇_𝒔𝒎𝒖𝒕_𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈 مهدکودک هایبریدی که جونگکوک کوچولو میاد اونجا و با هایبرید بب...