36(I just wanna make you scream)

1K 146 95
                                    

••جیمین••
سند مالکیت آلیستیا رو جلوش پرت کردم و گفتم: به چیزی که میخواستی رسیدی جوی! حالا نوبت توه که به قولت عمل کنی
سند رو از روی زمین برداشت و در حالی که بهش نگاه میکرد لبخندی زد و گفت: ممکنه آدم شروری باشم اما بدقول نیستم
نگاهش رو از سند گرفت و به چشم هام دوخت: میدونی که آلکاترا و دوستات بعد از فهمیدن این خیانت بزرگت خیلی ناراحت میشن هوم؟
نگاهم رو ازش گرفتم و به منظره بیرون از پنجره اتاق دوختم: آلکاترا مادر و اونا دوستای پارک جیمینی ان که خیلی وقته مُرده! برای من فقط الیویاست که مهمه
-موندم جنی چه کمکی میتونه به الیویا بکنه؟! اصلا الیویا چش دیدن مادری که باعث و بانی این همه بدبختیه رو داره؟
پوزخندی به روش زدم و گفتم: همه رو مثل خودت نبین جوی، جنی زندگیش رو بخاطر الیویا داد، و الیویا اینو بهتر از هرکس دیگه ای میدونه! تنها کسی که میتونه برای ادامه زندگی بهش انگیزه بده مادرش، جنیه!
-خیلی خب پارک جیمین قلابی! من همونطور که بهن قول داده بودم جنی رو به زندگی برمیگردونم...
سری تکون دادم و درحالی که از خونه بیرون میومدم گفتم: حالا که دارم میبینم انقدرام دختر بدی نیستی جوی بنت

سری تکون دادم و درحالی که از خونه بیرون میومدم گفتم: حالا که دارم میبینم انقدرام دختر بدی نیستی جوی بنت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

••چه‌یون••

به محض پیاده شدن از ماشین با دیدن سیل اسکورز هایی که انگار به ردوولف حمله کرده بودند رو به تهیونگ گفتم: اونجا چه خبره؟
تهیونگ که با اخم غلیظی بهشون نگاه میکرد در جوابم گفت: طبق معمول! اسکورزها و دردسراشون
رو کرد به ایونجین و خواست چیزی بگه که جرمی حرفش رو قطع کرد: ببینم اون دیگه کیه؟
همگی به دختری که کنار یه‌بین ایستاده بود و چیزی مثل حباب داشت داخل دستش بزرگ و بزرگ تر میشد نگاه کردیم که صدای لُرد حواسمون رو پرت کرد: چه خبر شده؟
آیرین با عصبانیت به سمتش برگشت و داد زد: میشه بپرسم تمام این مدت تو کدوم گوری بودی جناب حاکم؟
لرد که از اون حجم عصبانیت آیرین متعجب و شوکه شده بود با صدایی آروم جواب داد: رفته بودم دیدن آلکاترا! نمیدونستم تو این فاصله قراره اینجا جنگ راه بیوفته
آیرین با دست به یه‌بین اشاره کرد و گفت: ما یه بار غم از دست دادنشو کشیدیم، چطوره به جای اینکه اینجا وایستی و به دوباره مردنش کمک کنی بری و جلوی اون اسکورز های احمق رو بگیری؟
لرد در حالی که به سمت یه‌بین میرفت در جواب آیرین داد زد: دیگه هیچوقت سر من داد نزن آیرین بنت! من خدمتکارت نیستم که بخوای اینطوری باهام حرف بزنی!
به تهیونگ نگاه کردم که دیدم داره به سمت لرد میره، با ترس دستش رو گرفتم و گفتم: نه تهیونگ...این بار رو تو دخالت نکن، تو حتی دیگه بال نداری...چطور میخوای از پس اونا بربیای؟
با خشم نگاهم کرد که مچ دستش رو محکم فشردم و با چشمایی پر از اشک بهش خیره شدم.
-من نمیخوام از دستت بدم تهیونگ...فقط این یک بار رو به فکر خودمون باش! اونا بدون تو هم میتونن از پسش بربیان
انگار حرف هام انقدر ملتمسانه بود که تونست دلش رو به رحم بیاره. با دست دیگش دستی که دور مچش حلقه شده بود رو آروم گرفت و با صدایی آروم گفت: باشه چه یون...همینجا پیشت میمونم...لطفا گریه نکن

RED WOLF 4 (Second is not the First)Where stories live. Discover now