52(Paint the wolf Red)

915 74 70
                                    

••تهیونگ••
به لرد که درحال کندن پوست اضافه کنار انگشت شصتش بود نگاه کردم و مقداری صدای آهنگ رو زیاد کردم. تا بحال لرد رو ندیده بودم همچنین کاری کنه، اون همیشه خونسرد ترین آدم ردوولف بود! نکنه این همه اضطراب بخاطر تنها دخترش بلوه؟ حتما داره به این فکر مبکنه که نقشه ما اصلا جواب میده یا نه...ممکنه دوباره بلو رو ببینه یا نه!
-تهیونگ رابطت با چه‌یون چطوره؟
با تعجب از این سوالش دنده رو عوض کردم و گفتم: بد نیست...این مدت یکم هردومون تحت فشار بودیم اما الان اوضاح داره بهتر میشه!
سرشو به سمتم چرخوند و با لبخند گفت: اگه انقدر دوستش داری پس چرا بهش خیانت کردی؟
عصبی اخم غلیظی کردم و گفتم: تو این وضع، صحبت درمورد زندگی شخصی من تنها کاریه که میتونیم انجام بدیم لرد؟
دستی تو موهاش انداخت و گفت: میدونی تهیونگ...گاهی مجبوری به یه سری چیزای مهم توی زندگیت پشت کنی، بخاطر یه چیزای مهم تر!
منظورش رو نفهمیدم پس با گیجی گفتم: مثل؟
-مثل وجدانت...گاهی باید به خودت هم پشت کنی و این...خیلی تلخه!
عینک دودیم رو از صورتم برداشتم و درحالی که به جاده نگاه میکردم گفتم: رابطه من و چه‌یون یکم پیچیدس لرد! الیویا هم با این موضوع که جایگاهی تو زندگی عاطفی من نداره کنار اومده! هردومون الان برای هم احترام قائلیم اما فقط به عنوان یه دوست! مطمئنم الیویا لیاقتش یه آدمیه که اونجور که باید دوستش داشته باشه!
بعد رسیدن به مقصد با دیدن آلکاترا رو به لرد کردم و گفتم: از اینجا تا جایی که جویی رو قایم کردین چقدر راهه؟
لرد درحالی که از ماشین پیاده میشد گفت: انقدرام دور نیست...
بعد پیاده شدن از ماشین آلکاترا درحالی که به لرد نگاه میکرد گفت: مطمئنی که میخوای این کارو کنی؟
لرد جدی سری تکون داد و گفت: بلو دخترمه آلکاترا...شاید تا الان براش پدری نکرده باشم اما...این حداقل کاریه که میتونم براش انجام بدم!
آلکاترا نگاهی به من و دوباره به لرد انداخت و در جوابش گفت: ولی بدن جوی... میدونی اگه دست جویی به بدنش برسه رسما کار همه ما تمومه؟
لرد لبخند کمرنگی زد و گفت: قرار نیست همچنین اتفاقی بیوفته! جویی هیچ وقت دستش به جسدش نمیرسه! اون فقط یه روحه که تو دنیای میانی داره برای خودش دنبال یه جسم جدید میگرده! با توجه به قدرتی که من و تو داریم، جویی عمرا بتونه سر از کارمون دربیاره!
آلکاترا به من نگاه کرد و گفت: تو رانندگی میکنی؟
سری تکون دادم که درحالی که به سمت ماشین میومد در پشت رو باز کرد و گفت: خیلی خب...میریم به جنگل سولهای قدیم
با تعجب گفتم: چی؟ ولی اونجا یه جنگل سلطنتیه! جوی رو اونجا چال کردین؟
لرد که سوار ماشین میشد گفت: اونجا به گیاه هاش معروفه میدونی که! عملا جهنم موجودات ماوراییه!

میریم به جنگل سولهای قدیمبا تعجب گفتم: چی؟ ولی اونجا یه جنگل سلطنتیه! جوی رو اونجا چال کردین؟لرد که سوار ماشین میشد گفت: اونجا به گیاه هاش معروفه میدونی که! عملا جهنم موجودات ماوراییه!

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Nov 16, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

RED WOLF 4 (Second is not the First)Where stories live. Discover now