Part 4

1.6K 191 8
                                    

آقای کیم ، اینکه آدم منطقی و جدی ای باشم و شغلم هم پزشکی باشه دلیل نمیشه که اهنگ گوش ندم و رمان نخونم ؛ من علاوه بر پزشک بودن یه دختر هم هستم

و شونه هاشو بالا انداخت.

تهیونگ لباشو کمی جمع کرد و یه لنگه ابروش رو بالا داد و گفت:

اصلا بهت نمیخوره

دختر با چاشنی کمی کلافگی و خشم به تهیونگ گفت:

اولا که عامیانه با من صحبت نکنید ؛ اینجا محل کارمه؛دوما اینکه من مایل نیستم شخصیتم رو به همه نشون بدم  و همیشه ظاهر جدی ام رو حفظ میکنم و به کسی اجازه ورود به حریم شخصی ام رو نمیدم.

جیون به سمت جعبه اسباب بازی ها رفت و عروسک ها رو بالای کتابخونه چید و ماگ پر از آبنبات چوبی رو روی میزش گذاشت.

اینا برای چیه ؟

و تهیونگ بعد از پرسیدن این؛دوباره خندید.

جیون با نگاه جدی و کلافه ای رو بهش گفت:

برای بچه هایی هستن که با پدر و مادرشون اینجا میان.

و پوف کلافه ای کشید.

تهیونگ بالاخره از جا بلند شد و به کمد روبرویی اشاره زد وگفت:

تو این قفسه چی میخوای بذاری؟

کتاب های توی اون جعبه.
و جیون با انگشت اشاره اش به سومین جعبه اشاره کرد.

تهیونگ به سمت جعبه رفت و کتاب هارو دونه دونه توی قفسه گذاشت.

جیون به سمت گوشیش رفت و اهنگ idol رو پلی کرد و بعد با دستمال تمیزش به سمت تخت گوشه اتاق رفت و روکش خاک گرفته و کثیفش رو برداشت و داخل یکی از جعبه های خالی گذاشت و روبالشی هم متعاقبا دراورد.

تهیونگ با اتمام چیدمان اون قسمت؛دستاشو دوبار بهم زد وگفت:

خب بقیه کتاب ها چی؟

جیون توضیح داد:

اونا رو باید ببرم خونه و تعدادیشون هم میخوام ببخشم ، اگه از اون کتاب های روانشناسی توی اون جعبه خوشت میاد میتونی هر کدوم رو میخوای انتخاب کنی.

تهیونگ در جواب هوم آرومی گفت و کتاب «چگونه با بیمارهایمان رفتار کنیم (برای پزشکان) » رو از توی جعبه برداشت و گفت:

همینو برمیدارم.

دختر به سمت تهیونگ برگشت و کتاب توی دستش رو به سمتش گرفت و گفت:

🏥HEART BEAT HOSPITAL'S LOVE STORY 🏥Where stories live. Discover now