جیون همراه تهیونگ وارد سالن کنفرانس شدند که پیرمردی به استقبالشون اومد و با خوش رویی گفت:سلام دکتر پارک خوش اومدید.
اوه سلام پروفسور میکشن از دیدنتون خوشحالم.
جیون گفت و دستشو توی دست پروفسور گذاشت و صمیمانه با هم دست دادند.تهیونگ انتظار هر چیزی رو داشت جز یه پیرمرد !
و خیالش ازین بابت راحت شد.پروفسور نگاه سنجیده ای به تهیونگ انداخت و گفت:
دکتر پارک دستیارتون رو معرفی نمیکنید؟جیون با خنده گفت:
اوه ایشون دستیارم نیست همکارمه.
تهیونگ میون حرف جیون پرید و گفت:
سلام کیم تهیونگ هستم.وتعظیم کوچیکی کرد ودست پروفسور میکشن رو گرفت و با محترمانه هم دست دادند.
تهیونگ :
از آشنایی باهاتون خوشبختم.پروفسور با اخم ریزی پرسید:
منم همینطور ؛ ببینم شما پسر پروفسور کیم ته جون نیستید ؟
تهیونگ لبخندی زد و گفت :
بله خودم هستم.پروفسور با لبخند بزرگی گفت:
خیلی شبیه پدرتی! (کپی برابر اصله 🤣)
حال پدرت چطوره؟تهیونگ لبخند کوچیکی زد و گفت:
همینطوره؛پدرم حالش خوبه.
پروفسور به یاد قدیم گفت:
راستش پدرت تو دوران رزیدنتیش دستیار من بود.
تهیونگ ابرویی انداخت و گفت:
واو نمیدونستم ! چیزی به من نگفته بود.
پسر موبلوند و چشم آبی ای به سمت جیون اومد و انگار که نیمه گمشده اش رو پیدا کرده باشه؛با خنده و شادی ای که توی صداش موج میزد گفت:
اوه دکتر پارک
جیون توجهش بخش جلب شد وبرگشت سمتش و با لبخند گفت:دکتر ویلیام میکشن از دیدنتون خوشحالم!
منم همینطور دکتر پارک.
ویلیام گفت و با هم دست دادند.& دکتر کیم ؛ ایشون پسرمه ویلیام جراح قلب و عروق.
پروفسور گفت و دستشو روی کمر ویلیام گذاشت.کیم تهیونگ هستم.
تهیونگ گفت و با ویلیام دست داد.خوشبختم.
ویلیام زمزمه کرد و پوزخندی به تهیونگ زد؛
که افکار تهیونگ رو آشفته کرد
"پس هدف پروفسور نبوده پسرش بوده."
YOU ARE READING
🏥HEART BEAT HOSPITAL'S LOVE STORY 🏥
Fanfiction[Girlxboy ] [medical] [fluff] [romance] [smut] +18 🏥داستان عاشقانه بیمارستان ضربان قلب🏥 _تو یه مجرمی !! + اره ؛ من خیلی وقته به جرم عاشقی تو بطن قلبت پشت دریچه سینی آئورتی ات زندانی شدم ! 🏩خلاصه🏩 : پارک جی یون،بهترین و جوانترین جراح قلب و ع...