Part 26

1.2K 109 78
                                    

هوم پس چطوره بفاکت بدم تنبیه حرفی که زدی بیبی ماماسیتا؟
انگشت شصت دست راستشو روی لبهاش کشید .

جیون هول شده و با لکنت گفت:
ن نه نهه...
چنگالش از دستش آزاد شد و زیر میز رفت.
جیون با ترس آب دهنش رو صدا دار قورت داد که تهیونگ یهو زد زیر خنده و دلش رو گرفت و از شدت خنده روی زمین سرد و سرامیکی اشپزخونه ولو شد.

دختر نفسی از روی آسودگی کشید و بعد حرصش گرفت و بلند شد و بالای سر تهیونگ ایستاد و گفت:

میدونی....سر به سر گذاشتن من اصلا باحال نیست!

نمیدونی....نمیدونی چقدر قیافت....وای خدا .... دیدنی شده بود!
تهیونگ گفت و‌ به خنده هاش ادامه داد.

جیون بدون توجه به تهیونگ بشقاب کیکشو برداشت و یه چنگال دیگه هم از توی کابینت برداشت و ابمیوه اشو خورد و رفت روی کاناپه نشست.

اما تهیونگ همچنان میخندید که این روی مخ جیون میرفت.

تهیونگ وسایلت رو جمع کن بعد از ظهر پرواز داریم.
جیون داد زد و اینطوری حرصش رو خالی کرد.

—————————————————

Heart beat hospital
دوروز بعد

جیون وارد بیمارستان شد و بعد از برداشتن وسایل لازمش از اتاق تجهیزات بخش وارد اتاقش شد.

با قیچی باند دستش رو برید و دور انداخت و دستش رو ضد عفونی کرد.

دوباره قیچی رو از توی سینی برداشت و دونه دونه یک طرف گره ها رو برید سپس با پنس نخ هارو از توی پوستش بیرون کشید و نگاهی به دستش انداخت.

دست خوشگل و خوبم بالاخره سالم شدی.
جیون گفت و با دست راستش جای زخمش رو لمس کرد و ادامه داد:

حالا نوبت اینه که با پماد ها اثر زخمتو از بین ببرم.
پمادی که صبح از داروخانه خریده بود رو روی جای زخمش مالید.

با پرستار جانگ هماهنگ کرد که بیمار هارو به اتاقش بفرسته که این کار تا ساعت پنج عصر وقتش رو گرفت؛ چون چهار روز بود که به بیمارستان نیومده بود و تعداد بیمارانی که قرار بود ویزیتشون کنه بیشتر شده بود.

البته که قبل از دکتر پارک؛رزیدنت هاش اون بیماران رو ویزیت کرده بودند و در حین ویزیت دوباره با دکتر پارک؛کنارش ایستاده بود و یادداشت می‌کردند.

از اتاقش خارج شد و به کافه تریا رفت ، دکتر اون و لی سوهیون رو دید.

سلام دکتر پارک خسته نباشید.

🏥HEART BEAT HOSPITAL'S LOVE STORY 🏥Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang